امشب به تماشای پدر نشستم
حقیقتش قبل از خریدن بلیت با توجه به اینکه در شناسنامه کار نام فلوریان زلر رو به عنوان نویسنده دیدم و نظر به اینکه فیلم
... دیدن ادامه ››
پدر رو با بازی سر انتونی هاپکینز به کارگردانی زلر دیده بودم اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد این بود که آیا قراره مدام بازی رضا کیانیان رو با هاپکینز قیاس کنم و آیا لذتی میبرم از این قیاس!؟
مخصوصا اینکه کیانیان رو در نقش یک الزایمری در فیلم کفش هایم کو دیده بودم و باز هم قیاس در ذهن اما این بار با خود کیانیان
ولی وقتی پای کارگردانی مثل اروند در میون باشه و و زمانی که کست بازیگرها رو دیدم تردیدم برای دیدنش از بین رفت
توهم در سن پیری وقتی نتونی به آنچه جلوی چشمت اتفاق میفته اعتماد کنی بحران بزرگیه که اساس این نمایش نامه اس
شاید در ظاهر امر با یک تئاتر تک لوکیشن و مینیمال رو برو بشیم اما کارکرد همین دکور ساده و باز و بسته شدنش دقیقا روایتگر همون چیزی است که در دنیای آندره و احساس کلاستروفوبیایی درونش رو بروز میده
من به عنوان تماشاگر تئاتر که مبتلا به زوال عقل هم نبودم چنان با مهندسی این اثر همراه شدم که درست مثل شخصیت پدر دچار توهم و تردید و گرفتار شدن در برزخ میشدم
تا اونجا که با دیدن هر کاراکتر و ورودش به صحنه مثل اندره در شناخت اشخاص رکب میخوردم و این درست همون چیزی ست که در فضای ذهنی اندره میگذشت
تفاوت پدر اروند با پدر زلر شاید در کاراکتر اصلی بود
اینجا با یک رضا کیانیان مواجهیم که اگر کمی هوش تئاتری داشته باشی متوجه میشی که با همون شیطنت های همیشگی اش در خیلی از صحنه ها از قاب پی اس خارج میشه و بداهه گویی میکنه و این بداهه گویی خلاق نه تنها به کار لطمه نمیزنه که شیرین ترش هم میکنه
بازی ها خوب بود از سعید چنگیزیان با اون خنده های نمکین و طنازی هاش در ساکسیفون نوازی تا سوگل خلیق و حتی حضور کوتاه ماروین همسر اروند عزیز که برام دلچسب بود اما صادقانه بگم نتونستم با بازی لیلی رشیدی عزیز ارتباط بگیرم
و ای کاش عنصر موسیقی در این نمایش قدرت بیشتری داشت چون عمیقا به ماهیت کار کمک میکرد و ای کاش میکروفون از تئاتر هامون حذف بشه چون با اصالت این هنر بیگانه ست!
این تئاتر با راوی نامطمئن خودش و این میزانسن هوشمندانه به هدف خودش که ایجاد همزاد پنداری تماشاگر با یک پیرمرد دچار زوال عقل و ترس ها و کشمکش های درونی اش است نائل میشه و من دیدنش رو حتما پیشنهاد میکنم
و اعتراف میکنم در پرده آخر و ورود گوی ها به صحنه و صدا کردن مادر توسط اندره نتونستم جلوی اشکهامو بگیرم
بخشید حواسم نبود چقدر پرچونگی کردم و اگر تا آخر کامنتم رو خوندید واقعا خیلی به من لطف داشتید😂😂😂🙏🏻🥰