یک سؤال و یادداشت موقتی
موردی که اخیرا برای نمایش های اخیر آقای اسماعیل گرجی و نظرات مخاطبان در موردشون پیش اومده یه سوال رو به ذهنم آورد (طبعا از مطالب زیر منظورم شخص ایشان - که بازیگر مستعدی هم هست- و نمایش هاشون نیست و حرفم کلیه و ایشون بهونه ای شد براش)
داشتم به این فکر می کردم که اگه تو نمایش بازی یه نفر انقد به چشم بیاد و به جای صحبت کردن راجع به متن و کلیت اجرا نظرات به سمت تحسین بازیگر اثر بره چیز خوبیه آیا اصلا؟ پس این مورد که بازی های نمایش باید یه دست باشه و هارمونی داشته باشن چی میشه؟ به نظرم بازی خوب اونیه که من موقع دیدن نمایش نگم با خودم که طرف داره عجب بازی ای می کنه! اینو بگم یعنی ارتباطم قطع شده با اثر، حتی اگه از شدت خوب بازی کردن طرف باشه! توی کتاب مک کی نوشته بود که انقد واقعی ننویسید که مخاطب واقعا بترسه و با خودش بگه نترس این فقط یه فیلمه! چون اون موقع مخاطب ارتباطش با دنیای شما قطع شده.
این که من موقع خروج از سالن بارزترین چیزی که تو ذهنم مونده به جای حس خوب یا مفاهیمی که از اثر دریافت کردم، بازی خوب یه نفر باشه به نظرم یعنی یه جای کار می لنگه! این مورد به نظرم در کل چیز مطلوبی نیست و حتی به ضرر خود طرف و هم بازی هاشم هست! برای خود طرف می تونه منشأ غرور و لغرش و در جا زدن باشه یا این که حتی براش آسیب روحی یا جسمی بیاره. برای بازیگرای مقابلش هم می تونه باعث سرخوردگی بشه و یه دستی بازی ها رو از بین بره.
یادمه یه بار
... دیدن ادامه ››
از آقای حاتمی کیا شنیدم که علت اصل قطع همکاریش با آقای انتظامی بعد از اون چند همکاری موفق (از کرخه تا راین و بوی پیراهن یوسف) این بوده که موسیقی های انتظامی از خود اثر بزرگتر شده و روی اثر سایه انداخته. در حالی که موسیقی باید یکی از عناصر کلیت اثر باشه. مثل نقاشی آدمکی که همه چیزش اندازه خودش رو داره، نه نقاشی که دماغش اندازه صورت طرفه که خب تناسب و زیبایی نداره!
همه عناصر از موسیقی و نور تا بازی ها باید در خدمت مضمون اثر و فرم اجرا باشن و وقتی از کار بزرگتر بشن به نظرم یه آسیبه برای اون کار!
البته اینا نظرات شخصی منه و حکم کلی نمی تونه باشه!