رفقا ممنون.
مدت ها بود که دلم برای یک اجرای شرافتمندانه لک زده بود. اجرایی که به حرف و عمل کسی به جز نویسنده و عوامل تن ندهد. " نامه هایی بر دوش تند باد " عواطف من را به عنوان مخاطب طوری جاری کرده و منجربه بروز احساساتم شده که هنوز دشواری و سنگینی آن را حس میکنم، البته نویسنده هم قصد نداشته که اثری ساده با لقمه های حاضر و آماده را به مخاطب تحویل بدهد.
دائما دلم میخواست انتهای اجرا تشویقتان کنم اما این عمل را در واقع از فیلتر افکارم که رد میکنم به این نتیجه میرسم، باید به افتخار این اجرا گریست.
طبقات ذهن یک فرد به عنوان یک نویسنده تراژیک تر و ترسناک تر از آن است که به نظر دگران میرسد و این اجرا بهترین تصویری بود که میشد از این طبقات به مخاطب داد.