سلام دوستان، امیدوارم از روی صحنه بودن لذت برده باشید، همانطور که تماشا کردن شما برای من لذت بخش بود. بازیگری باورپذیر به تنهایی کار سختی هست اما شما بهتر از آن ظاهر شدید، چرا که به قصد اشتباه و بد بازی کردن نیازمند تلاشی دوچندان است؛ که شما دوستان به خوبی از پس این کار برآمدید. آن چه کارگردان قصد داشت از تئاتر و کلاسهای تئاتر برای مخاطب بازگو کند، به درستی به گوش مخاطب رسید. همچنین بازیگران نیز در نمایان کردن منظور کارگردان به درستی ایفای نقش کردند. ممنون از بچههای اجرای کلاس بازیگری.
سلام دوستان، امیدوارم لذت اجرا اونقدر بهتون چسبیده باشه که خستگی نمونده باشه براتون. در وهله اول باید بگم که کارگردانی خلاق و دقیق، تام و تمام در لحظه لحظه اجرا حس میشد. در واقع از طراحی و به تصویر کشیدن هر رخداد، رفتار و المانهای بصری و شنیداری صحنه از جمله نور، صدا و آوا میشد فهمید که سازنده هر آنچه که اندیشیده بوده ( درست هم اندیشیده بود) رو با اساس فکری فردی و زیبایی شخصی سازی شده روی صحنه پیاده کرد. ثانیا نگارههای اجرا به درستی از پس آنچه که به آنان سپرده شده بود برآمدند. فیزیکهای آماده، اکتهای به موقع و کاراکتر پردازیهای متفاوت، منحصر به فرد و خلاف عرف اما باورپذیر از نکات مثبت بازیگران این اجراست.
در نهایت باید گفت که ایده و پردازش ایده و مسیر روایت جالب و اعجاب برانگیز است با این وجود دیالوگهای کلیشهای کمی از دلچسبی اثر برای من کاسته. انگار نویسنده شاعرانگی که پیش چشم ما تجسم میکند را نتوانست برای گوشهایمان به ارمغان بیاورید.
رفقا ممنون.
مدت ها بود که دلم برای یک اجرای شرافتمندانه لک زده بود. اجرایی که به حرف و عمل کسی به جز نویسنده و عوامل تن ندهد. " نامه هایی بر دوش تند باد " عواطف من را به عنوان مخاطب طوری جاری کرده و منجربه بروز احساساتم شده که هنوز دشواری و سنگینی آن را حس میکنم، البته نویسنده هم قصد نداشته که اثری ساده با لقمه های حاضر و آماده را به مخاطب تحویل بدهد.
دائما دلم میخواست انتهای اجرا تشویقتان کنم اما این عمل را در واقع از فیلتر افکارم که رد میکنم به این نتیجه میرسم، باید به افتخار این اجرا گریست.
طبقات ذهن یک فرد به عنوان یک نویسنده تراژیک تر و ترسناک تر از آن است که به نظر دگران میرسد و این اجرا بهترین تصویری بود که میشد از این طبقات به مخاطب داد.