ضعیفترین و بدترین تئاتری که به زندگیم دیدم. واقعا حیف وقت و پول. ای کاش آقای مساوات و تیمش برای پول و وقت مخاطب ارزش قائل بودن. و به جای تِز روشنفکری کمی تامل در ساختار کلی نمایششون میکردن. خدمت ایشان عرض کنم؛ شما مهمترین و جدی ترین حرف دنیارو هم که داشته باشید، اگر نتونید در فُرم و قالب درست ارائهش بدید تبدیل میشه به مضحکه. کمااینکه همینطور هم شده. رسما اگر دو بازیگر وجود نداشتن هم هیچ اتفاقی نمیافتاد. چون عملا هیچ کارکردی نداشتند. نحوهی اجرا بی نهاااااایت ضعیف. جوری که تماشاچی ها باید چپ و راست میشدن تا نوشته های روی تصویر رو بخونن. خب شما همین نوشته هارو در قالب بروشور میدادید به تماشاچیها بشینن بیرون سالن بخونن. چه کاری بود واقعا !؟؟ حتما باید وقت و پول مخاطب رو میگرفتید ؟!! احساس روشنفکری میکنید یا چی ؟! قبل از شما خیلی از فیلسوفها مطالب شمارو خیلی عمیق تر و کاملتر بیان کردن و میشه مطالعه کرد. واقعا هیچ جوره درک نمیکنم کاری که انجام دادید رو. رسما مخاطب رو به سخره گرفتید. و یک انتقاد اساسی هم دارم نسبت به مخاطبین. که هرچیزی که به خوردشون میدن در انتها کف و سوت میزنن. احساس میکنن اگر بگن خوشمون نیومده مورد هجمه قرار میگیرین!! انگار هر چیزی رو که نفهمن بیشتر تحویل میگیرن!! واقعا متاسفم برای تئاتر این مملکت.