مجلس شبیهخوانی نسوان کار شریفی است. کاری که برای بیان ظلم تاریخی-جغرافیایی واردشده به زنان به دنبال مانیفست و شعار و هزار و یک مفهوم انتزاعی نیست، بل تنها یک مورد انضمامی را از دل تاریخ بیرون کشیده است تا لختی آن را زیست کنیم. همین یک واقعه کافی است برای محکومیت نظام مردسالار؛ برای درک رنج زن بودن! در عین حال مجلس شبیه خوانی نسوان، صرفا یک شبیهخوانی بر ظلم رفته بر زنان نیست، بل در قامت یک تراژدی، امید میآفریند تا تلاشهای شرافتمندانه خویش و دیگری را کوچک نپنداریم؛ به ما نوید میدهد که تغییرات کلان از پس همین کارهای شریف در دل سیاهیهای تاریخ طلوع کرده اند؛ یادآور میشود که وقتی دردت انسان است، دامنه عملت ممکن است لزوما در زمان حیاتت به ثمر ننشیند و آیندگان از حاصل عمرت بهرهمند گردند.
گاهی لازم است در پستوی ذهنِ فردی و اجتماعیمان به دنبال آدمهایی شریف باشیم تا بتوانیم ادامه دهیم؛ ادامه دادنی که در این روزها، سخت جانکاه است...
فارغ از هرگونه بحث زیبائیشناختی، با کار ارتباط برقرار کردم و موسیقی کار را نیز بسی دوست داشتم.
برقرار و پایدار باشید.