در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
با توجه به راهپیمایی مناسبتی جمعه ۳۰ شهریور در محدوده مرکز شهر، لطفا حتما در زمانبندی حضور خود برای تماشای برنامه‌های هنری، تمهیدات لازم را در نظر بگیرید.
تیوال | Fahime Naseri درباره نمایش عاشقانه ها: من این متن رو دوباره بنویسم با کمی سانسور شاید اینبار سایت هنگ نکنه.
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:41:09
من این متن رو دوباره بنویسم با کمی سانسور شاید اینبار سایت هنگ نکنه.
این سبک تئاتر داستان چندان مهم نیست و یک خط داستانی روایی وجود داره تا این فرصت رو به بازیگرا بده که یک سری پیام ها رو به مردم منتقل کنن که من این پیامهارو دوست داشتم. از اونجاییکه داستان محور نیست تمام بار و مسئولیت بر دوش بازیگرهاست که الحق هر سه عزیز بازی عالی داشتن و من به شخصه نمیتونم فرقی بین اجراشون بذارم هر چند که تایم بازی خانم تیرانداز خیلی بیشتر از بقیه بود و به همین دلیل یکم خسته کننده شد.
اولین باری بود که این سبک تعاملی بین بازیگر و تماشاچی رو میرفتم ولی انتظار داشتم تمامی اهالی تشکچه درگیر باشیم که نبودیم! این قضیه خیلی شانسیه و اگر بیست نفر روی زمین نشستن بازیگرا فقط به سه چهار نفر پیوسته توجه میکنن و بقیه هیچ! مخصوصا اگر مثل ما پشت بازیگرا جاتون بیفته که دیگه واویلا. یعنی دوستان نشسته بر صندلی شانس بیشتری نسبت دارن.
دوستان باید لطف کنن تشکچه های پشت رو کامل حذف کن مخصوصا وقتی صندلی خالی بود.



اسپویل:
از اول که متوجه شدم فرزاد رو دونفر صحبت میکنن دنبال چرایی ماجرا بودم. نقش فرزانه هم سه نفر بازی میکردن و من انتظارر داشتم مرزبندی ... دیدن ادامه ›› مشخص تری بین این سه نفر باشه، فرزانه اول اون دختر سرخوش معصومی بود که چشم بسته و عاشقانه فرزاد رو دوست داشت، از اونجاییکه تماشاچی با بازیگر همذات پنداری میکنه ممکنه دلتنگی این دوست داشتن صادقانه که فقط تو سن کم و عشق اول اتفاق میافته به دلتون بیاد، ایده ناگسستنی بودن ازدواج تا مرگ که این روزها دیگه معنی نداره،
فرزانه دوم اندکی تیره شد، وجه دیگری از عشق رو نشون داد: حسادت. فرزانه دوم کمی هوشیارتر بود و داستان اندکی تلخ تر. فرزانه در برابر یک مرد انتظار حمایت از یک مرد دیگه داشت، مرد دیگه ای(فرزاد) که اول اجرا متوجه میشیم برخلاف باورخوش دخترها اعتقادی به عشق نداره .
فرزانه سوم، خانم صامتی تصویر خود درد بود.
به شخصه از غم فراری هستم و تئاتری رو ترجیح میدم که حرف جدیدی بزنه و امیدبخش باشه. شاید خندوندن تماشاچی و بعد محزون کردن اون قدرت اجرا رو نشون بده ولی تئاتری مثل ابلوموف نمایشیکه بین کلی تئاتر تا سالها توی ذهن ادم میمونه.