فلوسی نمایش ساده و مینیمال و بسیار خوش ساختی بود. تغییر مدوام شخصیتها و غافلگیر کردن مخاطب با این اتفاق خیلی برای کشیدن مخاطب و نگه داشتن اون توی داستان کمک میکرد. شخصیت کایزر موقع شروع خیلی خبره و حرفهای و مسلط به همهچیز به نظر میرسید و با عاتماد به نفس کامل احساس چیرگی و پیروزی حتی قبل از شروع چیزی رو میداد، و مخاطب مطمئنه که کایزر قراره ماجرا رو برنده بشه. وقتی که فلوسی وارد میشه و کایزر به عمد اون رو عصبانی میکنه این احساس قویتر میشه. با شروع بازی روند کار جالبتر میشد و تغییرهای نبرد کایزر و فلوسی از روی وضعیت بازیشون کاملا مشخص بود. مکثهای طولانی بین صحبتهاشون این تنش رو زیاد میکرد و خیلی بیشتر کمک میکرد نگه داشتن مخاطب توی این مجادله. طنز کار باعث میشد شرایط داستان همون لحظه کامل به چشم نیاد، یعنی باعث میشد که مخاطب این داستان رو همون لحظه کامل زیر نظر ذهنش نگیره و تا مدتی مجبور به فکر کردن بهش باشه.
یک سری دیالوگها خیلی سریع گفته میشدن و من کامل متوجه نمیشدم، بعضی دیالوگهای اول ورد و یک سری از دیالوگهای فلوسی خیلی برای من نامفهوم بودن.
ص. عه رو هم دیده بودم و میدونستم قرار نیست چیزی مشابه باشه، یه تجربه کاملا جدید بود و سادهتر بودن کار رو خیلی دوست داشتم.