شرایطی پیش اومد که امشب برای بار دوم هم به تماشای دکتر نون نشستم.
طبیعتا هر چقدر از اجرای کار بگذره باید هماهنگ تر شن، قضیه چی بود که بازیگران امشب حتی از شب قبل هم بیشتر تپق زدن و ناهماهنگتر بودن؟
دیشب مفصل نوشتم که به دلیل همذاتپنداری عمیقی که با شخصیتهای این قصه دارم چقدر از دیدنش لذت بردم، به طوری که اگه به جای یک ساعت و نیم، سه ساعت یا بیشتر هم طول میکشید همچنان خلسهوار غرق اون حال و هوا میموندم؛ اما برخلاف من همراهم اولین چیزی که برگشت بهم گفت این بود: خیلی چرت بود! اونجا بود که فهمیدم این نمایش چه چیزهایی کم داشت و پتانسیل این رو داشت که هم من رو به عنوان مخاطب A جذب کنه و هم همراهم رو به عنوان مخاطب B؛ و چه حیف که B هیچ وقت نمیتونه اون حلقهی اتصالی که A تو این نمایش لمس کرد رو بگیره.
در پایان برخلاف دو شب گذشته آهنگی با صدای رضا صادقی پخش شد که البته تماشاگران قبلی چیز خاصی رو از دست ندادن. حتی به نظرم موسیقی ستار اورکی بسنده میکرد و پایان نمایش بدون آهنگ رضا صادقی تاثیرگذارتر هم بود!?
به کسانی که هنوز نمایش رو ندیدن: اگه مثل من حساسید برای بالکن یا ردیفهای انتهایی بلیط نگیرید؛ ابتدای نمایش رفتوآمد مردم تو کوچه و خیابون روی صحنه نشون داده میشه و این طرف صحنه هم اون رفت و آمد رو با گوشت و پوستتون حس میکنید و یه سرسام وحشتناک میگیرید (چون در حالی که دقایقی از شروع نمایش گذشته افرادی همچنان در حال جابهجا شدن بین ردیفها و پیدا کردن صندلیشون هستن??♀️).