من نمایش رو تا همون ثانیه آخر دوست داشتم. داستانش دهها بار فریبم داد. میدونی، پر و پیمون بود. خلق چنین پلات پیچیده ای واقعا کار پر ریسکیه. معمولا بالاخره از یک جایی یه باگ داستانی میزنه بیرون. یه اتفاقی که با عقل و منطق جور در نیاد. اما من تا الان چیزی پیدا نکردم. به نظرم بازیها خیلی خوب (و نه بی نقص) بودن. البته شاید هم شب خوب گروه نبود. میزانسنهای دقیق و کاملا غیرتصادفی و طراحی حرکت قابل توجهی هم داشت. این هم یکی از دلایل خاص بودن این اجرا بود، در عین رئال بودن قضیه، اون خصلت «نمایشی» بودن رو با حرکات و ترکیب بندیهای فکر شده کاملا حفظ کرده بود.
نمیشه گفت ژانرش مطلقا معمایی یا اینجور چیزها بود. اتفاقا به چشم من بیشتر درام میزد. یه درام نه چندان آرام.
به هر حال نمایش خاصی بود و من دوستش داشتم.
پ.ن: توی مملکتی زندگی میکنیم که قبل از شروع نمایش اولین چیزی که مجبورن بگن اینه که بازیگرامون تو دنیای واقعی زن و شوهرن :)))).