نازنین:ول کن این کار رو ... بیا بریم استرالیا یه مزرعه بزرگ میگیریم با کلی گاو و گوسفند
کوروش:از اینجا بکوبم برم استرالیا چوپونی؟؟
نازنین: اقلا خیالت راحته
کوروش: میخوام نباشه.... چوپون خیال راحت به چه دردی میخوره؟
یکی از شهرهای کانادا چندسال پیش مهاجر میگرفت شرایطشم سخت نبود، فقط یک مشکل داشت جمعیت شهر تقریبا چهار هزار نفر بود و بیشتر سال تقریبا نه ماه زمستان بود و برف! پنج سال اقامت دائم در آن شهر هم از شرایط بود. نرفتم، ترجیح دادم آدم گرفتار و ناآرومی بمونم تا بشم یک آدم برفی رام و راحت?
یکی از شهرهای کانادا چندسال پیش مهاجر میگرفت شرایطشم سخت نبود، فقط یک مشکل داشت جمعیت شهر تقریبا چهار هزار نفر بود و بیشتر سال تقریبا نه ماه زمستان بود و برف! پنج سال اقامت دائم در آن شهر هم ...
سلام جناب کارآمد عزیز. این دیالوگِ کاراکتری هست که اتفاقا خودم بازی میکنم و خب میدونید که خودم هم نوشتمش اما این نظر کاراکتر نمایشم هست نه شخص من. حقیقتا قکر میکنم یه چوپون خیال راحت بهتر از صد تا آدم پول دار و پر مشغله با کلی عنوان دهن پر کن هست که حتی فرصت نمیکنن زندگی کنن و ازش لذت ببرن.❤️❤️
سلام جناب کارآمد عزیز. این دیالوگِ کاراکتری هست که اتفاقا خودم بازی میکنم و خب میدونید که خودم هم نوشتمش اما این نظر کاراکتر نمایشم هست نه شخص من. حقیقتا قکر میکنم یه چوپون خیال راحت بهتر از ...
در ادامه مطلب میخواستم بنویسم اما عجب اشتباهی کردم الان مثل ?پشیمانم، اما دیدم شاعرانگی جمله ام بهم میخوره دیگه تا همون جاشو نوشتم?