و مردن با کتاب
مردی که سمپاشی می شود و کتاب هایی که باید پیش از چاپ آفت زدایی شوند
مردی که ویولن سل می شود و آرشه فریادش می زند، نویسنده ای که میمیرد اثری که می ماند
رحم هایی که سقط جنین کرده اند و تاریخ را بی نصیب فردی که شاید می نوشت ، اینک زهدان دست به کار می شود و خود می نویسد
باکره کتاب میزاید
و چرا کلیدر را یک زن می زاید؟
حسادت به آن کتابی که از قلب تو جدا نمی شود
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم ......
و بازهم صد سال تنهایی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ...
بسیار آموختم و بسیار لذت بردم