روزای آخر اجرای ماست
فقط سه روز
جشن پنگوئن مرغ دریایی و چند پرنده دیگر
یه کمدی که با بقیه کمدی های ما فرق داشت
از نوشتنش تا اجراش
به این فکر میکردم که خواب، خیال، رویا... کجای زندگی ماست؟
یا نکنه ما خودمون خیالیم و فکر میکنیم واقعیت داریم؟
عشق این وسط چی میشه؟
اینکه چی واقعیت داره؟
یعنی وقتی من عاشق کسی میشم
همونقدر که توی خیالم و رویاهام قلبمو تکون میده آیا در واقعیت
... دیدن ادامه ››
هم همینه؟
این متن حاصل یه کنکاش گروهی بود برای جواب به همه این سوالها و حتی بیشتر.
توی کارگردانی هم سعی کردم مرزی بین خیال و واقعیت نکشم.
چون هنوز تکلیفم با هیچکدوم روشن نیست.
اما یه چیز رو خوب میدونم کارگردان باید متن خوب و بازیگران خوب انتخاب کنه
باقیش دیگه چالش خاصی نداره.
عشق کردم کنار تکتکشون...
بازیگرام که بیشتر از ۸۰ جلسه تمرین با حس خوب و انرژی خالص تمرین کردن.
و گروه عوامل پشت صحنه که اگر نبودن بالی برای پریدن وسط اینهمه رویا نداشتم.
تنها چیزی که مهمه عشقه
که حتی اگر واقعیتهم نداشته باشه چیزی از ارزشش کم نمیکنه.
ضمناینکه این دنیا رو این واقعیت کوفتی رو....فقط با رویا میشه تحمل کرد.
اینم یه شعر از دسانکا ماکسیموویچ
بخونین و لذت ببرید.
......
نزدیک مشو، نزدیک مشو، نزدیک مشو
همواره در رویاهامان اشتیاق بیشتری نهفته است
به خاطر آنچه که خویشتن به انجام نمی رسانیم.
در جستجوی اشیا و حس کنکاشگری که در درون ماست،
شاید زیبایی بی کرانی نهفته باشد.
نزدیک مشو، نزدیک مشو، نزدیک مشو
حقیقت عشق در این آفرینش چون ستارگانی است که می درخشند از دور
و تحسین ما را در آسمان ها بر می انگیزند.
نه، نزدیک مشو
ستاره ای دور بمان.
"دسانکا ماکسیموویچ"