دنیا بدون نوشته های تو
توهم است ،
وهم است!
دیر زمانیست در انتظار خواندن داستانی کوتاه بلکه حتی بلند از تو موهایم کم شده
سفید هم شده کم!
توکه نمی دانی چه تپشی داشت آن روزی که پرتقال خونی چیدم... ای خدا! چندبار؟ چندبار خواندم؟!
و آن روزی که
دیدم می شود گاهی انار را در مشقی سیاه، دید و چیدو خواند!
لطفا
لطفا بنویس یا اگر نوشته ای، بر دیواری بیاویز بلکه وهم آلودترین این روزهای تلخ دنیا را بشود زندگی خواند!
۲ نفر
این را
امتیاز دادهاند