در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | یاسمن اسمعیل زادگان درباره نمایش اسطرلاب ۱/۱: یادگار عمو جان! اسطرلاب، به کارگردانی صدرا صباحی، نمایش قابل تامل
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:00:32
یادگار عمو جان!


اسطرلاب، به کارگردانی صدرا صباحی، نمایش قابل تاملی است از ابژه‌های معلقی که چرایی انجام فعل را نمی‌دانند و در عین حال انجامش می‌دهند، ابژه‌های معلقی که
در زنجیره‌ای از تصورات گرفتار شده‌اند و در جوار ناحیه‌ای از ناآگاهی روزمرگی به سر می‌برند و بر اساس نوعی نگرش پوچ مابانه و کیفور شدگی بی‌حد، با شوخی و خنده نابودی خود را رقم می‌زنند و به تماشای آن می‌نشینند.

اسطرلاب روایت خانواده‌ای است که با قرار گرفتن در جریان ارث و میراث، به سمت فروپاشی می‌روند و ارثی که قرار است از عموی در حال مرگشان به ... دیدن ادامه ›› آن‌ها برسد، مناسبات فی مابینشان را مشخص می‌کند و بر روابطشان تاثیر تیره و تاری می‌گذارد.
در اجرایی که صدرا صباحی روی صحنه می‌برد، اساس خانواده دگرگون می‌شود. مفهوم خانواده که باید با آرامش، امنیت و پیوستِ اعضا همراه باشد، در جهانی که این کارگردان می‌سازد یکسره فرو می‌ریزد و تنش، ناامنی و گسست اعضا جای آن را می‌گیرد و در نهایت یک چهارچوب تحمیلی اِشر واری مقابلمان قرار می‌گیرد که انسان‌های درونش مدام دور خودشان می‌چرخند و حتی نمی‌خواهند برای بیرون آمدن از این چهارچوب تلاش کنند.

اسطرلاب در تک تک جزییات اعم از شخصیت‌ها، روابط، گفت و گوها، سکوت‌ها، محیط، اشیا و تمام آنچه که نشانمان می‌دهد ما را با ساختاری معلق، نامعلوم و تنش‌افزا را رو در رو می‌کند که در آستانه‌ی فروپاشی قرار گرفته است و منتظر یک شکست عمیق بعد از تَرَک‌هایی است که از ابتدای نمایش، بر بنیان این خانواده جا انداخته است.
این فروپاشی به بهترین شکل ممکن در گفت‌وگوها نمود پیدا می‌کند. خانواده‌ای که تاکید بر شکل گیری گفت و گو دارند و می‌کوشند اصول اخلاقی خود را داشته باشند و وجهه‌ی بدی از خودشان در جامعه نشان‌ ندهند ولی در مجموع، در فرایند ضداخلاقی پیش می‌روند و گفت و گویی هم که در طول نمایش میانشان شکل می‌گیرد شاید بیشتر از ۱۰ دقیقه نباشد و در همان چند دقیقه هم، روابط و ارزش‌های اساسی به شکلی منطقی و عقلانی شکل نمی‌گیرد بلکه مبتنی بر زورگویی، خشونت، تحقیر، سواستفاده و جهت دهی تحمیلی است و همان طور هم که خودشان مدام در دیالوگ‌ها تاکید می‌کنند، فی‌الواقع قانون جنگل را در خانه‌ پیاده می‌کنند. بر همین‌نهج، در جهان نمایش دیگر خبری از شکل‌گیری ارتباط نیست، ما با نوعی آلودگی مواجه‌ایم که از شخصی به شخص دیگر انتقال می‌یابد.

اجرا مبتنی بر دیالوگ است. البته نه لزومن دیالوگ‌هایی که به یک کنش اساسی ختم شوند، دیالوگ‌های هیچ‌انگارانه. نمایش اسطرلاب با عبور از شیوه‌های روایی کلاسیک، بی‌شک به سمت تئاتر ابزورد و معناباخته حرکت می‌کند و در این چرخه‌ی تکرار با دیالوگ‌های عبث و به ظاهر نامربوط، انواع و اقسام بازی‌های زبانی، خلق جملات ابتکاری، پیام تلخش را در اوجِ زیاده‌ خوشی‌های نا آگاهانه می‌رساند و طعم گسش را ماندگار می‌سازد.

صحنه اما دو نیم شده است. نصف وقایع و گفت و گوها پشت صحنه و نصف دیگر روی صحنه شکل می‌گیرد. و همین پنهان ماندگی در تک‌ تک عناصر روی صحنه‌ نمود پیدا می‌کند و درست در مقابل امر آشکار شده قرار می‌گیرد. امر ناپیدایی که به زعم بودریار، خبر از جریان نادرستی می‌دهد و چه بسا پیوندی است با شری که هنوز آنقدرها بیدار نشده است. عمل پنهان سازی و فی‌الواقع فریب دادن به صور مختلف در اعضای این خانواده دیده می‌شود. از مسئله‌ی جست و جوی کاراکترها بر روی صحنه در ابتدای نمایش که گنگ به نظر می‌رسد و در اواسط نمایش و با مطرح شدن جریان اسطرلاب و ارثیه‌ی که همه برایش دست و پا می‌زنند، به شفافیت موضوع می‌رسیم گرفته تا سر زدن‌های پنهانی اعضای خانواده به عموی در حال مرگشان که در لا به لای صحبت‌هایشان شنیده می‌شود و هیچکدام هم از رفت و آمد دیگری خبر نداشته‌اند. فی‌الواقع با وارد شدن علنی جریان پنهانی نشات گرفته از ارثیه شوم به صحنه، تماشا تمامن به صحنه محدود می‌شود و ناگفته‌های این‌خانواده هر چه بیشتر رو می‌شود و فروپاشی‌شان پیش از آنکه، عضو کوچک خانواده(تینا) دست به اسلحه ببرد، رقم خورده است.

اجرا آرام آرام شروع می‌شود، در میانه صدایش بلند‌تر می‌شود و درست در لحظه‌ی پایان، اوج می‌گیرد و پسش سکوت سنگینی رقم می‌زند. اسطرلاب اجرایی دیالوگ محور است، با دکور اندک و بازی‌های قابل قبول که مخاطب را تا انتها خیره نگه می‌دارد و شوک نهایی را درست پس از خنده‌ها و شوخی‌های بی‌حد رقم می‌زند و مخاطب را بهت زده رها می‌کند. بر روی این صحنه‌ی ساده هر آنچه که می‌بینیم نمونه‌ی درست و قابل تاملی است از یک تئاتر دانشگاهی پیشرو و منبعث از وفاق تمام گروه.


صدرا صباحی (sadrasabahi)
❤❤❤
۰۵ مهر ۱۴۰۰
کوثر بیگ رضایی (kowsar.br)
♥️
۰۶ مهر ۱۴۰۰
خداقوت به تمامی عوامل نمایش ، امشب کار رو دیدم وخیلیییی لذت بردم ، لحظاتی شااد همراه با تأمل...زندگی همینقدر سخت سااااده است...به دمی و نَفَسی....

بازی بازیگران ، متن و کارگردانی همهههه خوب بود ، موسیقی ، لباس و صحنه همه کارآمد...

ممنونم جناب صباحی برای این شب که برام به یادگارگذاشتین ؛ فقط کاش مهدیِ کاربیشتر بود??

??????♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️???????
۰۵ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید