اسطرلاب ابزاری برای دستیابی به زمان است،
طلوع و غروب، ساعت،حدس و گمان. موضوعی که تا ۱/۳ پایانی نمایش وجه تسمیه نام نمایش و دلیل آن را نمی توان
... دیدن ادامه ››
در نمایش دید. تا زمانیکه که با اشاره ی یکی از بازیگران متوجه ساعتی به نام اسطرلاب میشویم. دلیل جمع شدن بردارزاده های فردی که در آستانه مرگ قرار دارد و اسطرلاب از آن اوست. آغاز نمایش مشاجره خانوادگی است، حمایت برادر بزرگتر از خواهر کوچک و عقب افتاده. نمایشنامه در طول حرکت میکند و دیالوگ های پشت سر هم در جهت پیشبرد موقعیت پیش می روند، علیرغم تکرار بعضی از دیالوگ ها، جذابیت کلامی در متن جاری است. استفاده از اسامی واقعی بازیگر ها در متن نیز البته جای تامل دارد!
آیا این متن برای همین بازیگر ها نوشته شده؟
آیا قرارداد خود کارگردان بوده است که در صورت اجرا از اسامی خود بازیگرها استفاده شود؟
آیا کارگردان و یا نویسنده میخواهد نام حقیقی و نقش را در هم آمیزد؟
متن را نه میشود فارس نامید،نه گروتسک، یک درام کمدی است که هم در متن و هم در بازی ها تماشاگر را قلقلک می دهد، و اوج آن صحنه ای است که تینا با اسلحه اسباب بازی شلیک میکند و بردارها به صورت نمایشی و در حین گفتن دیالوگ ها می میرند و باز به دیالوگ ادامه می دهند.
با توجه به رئال بودن داستان
بازی بازیگرها در حد قابل قبولی در صحنه جاری است، علی الخصوص بازیگر نقش تینا(خواهر کوچک)، به زیبایی هر چه تمام تر، مختصات یک فرد عقب افتاده را بلد است، و فرای عکس العمل تماشاچی ها و حتی لبخند بعضی از بازیگر ها راه خود را می رود.
برادر بزرگتر یا میثم نیز، به عنوان یک برادر بزرگتر کاریزماتیک جدیت را در طول نمایش به یدک میکشد و باقی بازیگر ها هم همپای این دو البته با چند گام عقب تردر حرکت هستند.
نور و طراحی صحنه جذابیت بصری ویژه ایی در روند اجرا ایجاد نمیکند.
نور یکنواخت و طراحی صحنه هم نمایشگر اتاقی است که روی وسایل آن پارچه هایی سفید رنگ افتاده است.
در مجموع:
با تشکر از کارگردان و گروه اجرایی اسطرلاب، علاوه بر حمایت از تیاتر در این شرایط بحرانی، اجرایی را می بینید که کمتر فرصت چک کردن ساعت را دارید.
خارج از اجرا:
متاسفانه با توجه به شرایط سالن و مهمان های زیاد اجرا ، پروتکل های بهداشتی رعایت نشده بود و اکثر صندلی ها پر شده بود.