درود بر آقای مسعود بخشی، هنرمند خوب میهن
یلدای مسعود بخشی به راستی در سینمای هنر و تجربه جای دارد یا سینمای بدنه؟ ساخت یلدا به نوعی عذرخواهی از نظام قدرت و واگرایی کارگردان از نقد تند و تیز اجتماعی است که در فیلم گذشته اش (یک خانواده محترم) داشته یا مستقلا دست به ساخت چنین اثری زده؟ گره افکنی های داستان، ساده کار شده و رنگ بالیوودی دارد یا قابل دفاع هستند؟ بابک کریمی و بهناز جعفری دست به تکرار نقش های پیشین خود زده اند یا طرحی نو انداخته اند؟
فرشته صدر عرفایی به باور من، ستاره ی بی چون و چرای فیلم است. از ورطه "تکرار" گریخته و با خلاقیت ستودنی خود، به زیبایی نقش مادر فداکار را اجرا کرده، مادری که برای نجات جان فرزند خود، دست به هر کاری می زند؛ هرچند به واسطه ی داستان ضعیف، شاید بعضی کارهای او قابل باور نباشد.
بی تعارف بگویم تفاوت یلدای مسعود بخشی با مثلا جدایی اصغر فرهادی در شتابزدگی و طرح سرسری مسایل اجتماعی است به جای ورود نکته بینانه و فلسفی به عمق این دست مسایل.
با این حال، پایان فیلم یلدا، درخشان و ستودنی است. تنها در پایان است که مهر کارگردان "تهران انار ندارد" را می بینم. جمع شدن گروه فلیم برداری و اجرا برای گرفتن عکس یادگاری، با خاموش کردن چراغ های صحنه و رد و بدل کردن دسته گل، نوعی پایان پست مدرن و دهن کجی کارگردان به خود تلقی می شود. گویی می خواهد به زبان بی زبانی از مخاطب خاص خود عذرخواهی کند و بگوید: فیلمش را جدی نگیرید. تنها شاهد اجرای نمایش تلویزیونی زنده برای جذب مخاطب عام و کسب درآمد از طریق مسابقه ی پیامکی با تحریک احساسات مردم بوده ایم.