از کرونا میترسم ولی از تاتر آنلاین وحشت دارم، از سینمای آنلاین و سینما ماشین هراس دارم. از روزگاری میترسم که بجای نشستن روی صندلی های ناراحت سالن ها، ترجیح بدهیم روی کاناپه خانه لم دهیم و با قرچ قرچ چیپس!! تاتر ببینیم... از روزگاری که به خود زحمت پوشیدن لباس، سوار تاکسی و اتوبوسهای شلوغ شدن ندهیم و فیلم ها را آنلاین تماشا کنیم... روزگاری که پدربزرگ، مادربزرگ، خاله، عمو همه تصویری خندان بر صفحه تبلت باشند و کلاس های درس تنها "شاد" باشد...
دوست دارم باز هم نگاه بازیگر از روی صحنه به نگاهم گره بخورد و تمام حس نمایش در وجودم موج بزند... دلم میخواد صدای "دیدی ماه رو نیورد" در مغزم بپیچد... دلم میخواد خارج از ظرفیت روی زمین بشینم و تا چند روز از درد کمر خواب نداشته باشم...
دلم برای قدم زدن از انقلاب سالن وحدت تنگ شده.. دلم برای هوای خفه و گرفته سالن چارسو لک زده... دلم حتی برای نور موبایل تماشاگر نمای بغل دستی تنگ است... در حسرت صدای ونگ ونگ نوزاد دوماهه ای هستم که در آغوش مادر برای تماشای "بازار عاشقان" آمده بود.. خنده های بیجای دوستان ردیف دوم... بحث و جدل ها، هو کردن ها و صف امضا از پژمان جمشیدی...
از کرونا میترسم ولی از روزگار آنلاین وحشت دارم...