حس و حال این اجرا رو دوست داشتم . زنی که در ابتدا می خواست آموزش آشپزی بدهد ولی ذهن آشفته اش داستان را به سمت و سوی دیگری برد.
خانم آنلاین مرا یاد خودم انداخت. وقتی هر صبح با احساس دختربچه ای بیدار می شوی که دلش برای مادرش تنگ شده و مادرش را می خواهد . نمی دانی کجا هستی و در چه زمانی به سر می بری و بعد در کمتر از چند ثانیه انگار درون حفره ای تاریک سقوط می کنی و خود را مادری می یابی که دختر کوچکش در اتاق کناری خواب است . حس مبهمی از ترس، دلهره، اضطراب، نگرانی و احساس مسئولیت در قبال آن کودک ! آری باید بمانی ! باید قوی باشی و ادامه دهی ...............
فراموشی گاهی تسکینی است بر دردهایی که اگر فراموششان نکنیم ما را خواهند کشت.