هیچ وقت اثر هیچ فعل ما در دنیا نابود نمیشه. خاطرم هست سال دوم راهنمایی یه معلم انشای کُرد داشتیم که خیلی مرد بود(از جنس مردای کیمیایی)، یعنی خیلی سیبیل داشت، پَهلوان بود(با لهجه کردی خوانده شود)، و یه هوا گنده. موضوع انشا قرار بود راجع به 13 آبان بنویسم، پای تخته داشتم میخوندم که بعله این روز برا همه 3 تا مناسبت داره، برای من 4 تا، بعد از اینکه راجع به هر کدوم یه کم صحبت کردم سر آخر نوشتم اما این 3 تا مناسبت برای من اهمیتی نداره، من این روز به خاطر تولدم خیلی دوس دا...یه پس گردنی محکم بهم زد تا به اینجاهاش رسیدم، دفتر از دستم پرت شد، توفان خندهها...حالا بعد از گذشت خیلی سال هنوز پس گردن خاطرهی اون روز درد میکنه و تو گوشم صدای خندس. اما معلم عزیز Go F Your Self یا به قول پینک فلوید:
I don't need no arms around me
And I don’t need no drugs to calm me
I have seen the writing on the wall
Don't think I need anything at all
No! Don't think I'll need anything at all
All in all it was all just bricks in the wall
All in all you were all just bricks in the wall
از: خود