خنگ و خنگتر
(منتشر شده در سایت هنرنت)
نمایش "جان و جو" به نویسندگی آگوتا کریستوف و کارگردانی محمدرضا چرختاب از آن دست نمایشهاییست
... دیدن ادامه ››
که سعی در نمایش پوچی در بستری به تکرار افتاده دارد. نمایشی که با توجه به شخصیت پردازی کارکترهایش که به صورت مدور هستند و فضای به سکون افتاده ترسیم شده، تداعیگر نمایشنامه "در انتظار گودو" است و به همان نسبت مشخص از فرمول این نمایشنامه پیروی میکند؛ دیالوگ های فلسفهمآبانه و در عین حال کلیشه شده، بازی چرخشی با کلمات معنا زده و باز انجام موضوعات بیپایه و اساس! البته که قلم "آگوتا کریستوف" نسبت به ساموئل بکت دارای دوز پیچیدهگویی کمتریست، هر چند که در میدان و عرصه نیهیلیسم گرایی پرداخت زندگی بدون معنا و زرق و برق توام با کمینهگرایی و ایجازنویسی است.
نمایش "جان و جو" در طراحی صحنه اش، به خلاصهنمایی روی آورده است. هر چند که مبالغه در ترکیببندی و چیدمان، صرفا به حساب انتخاب شخص مولف اثر گذاشته میشود، و هندسه ایجاد شده که وامگرفته از نمایش دیگری بوده (نمایش "کافه فرانسه" به نویسندگی و کارگردانی مهران رنجبر) کمکی به همگرایی با روح اثر نداشته است. در نتیجه این متمایزسازی میز و صندلی کافه، پوچی نهفته در اثر را با فانتزیگری تاخت میزند و رابطه تئاتری را که میتواند ابزورد باشد با پوچگرایی فاصله میاندازد. در نمایشنامه "جان و جو" که به خودی خود مبتلا به یک قوه قهریه ذاتی در تناسب با کارکترهایش است، نیازی به خلق رنج مضاعف نیست. این نگاه سمبلیک در بلندنمایی مهمانان کافه و کوتاهنمایی پیشخدمتان کافه در مقایسه با میزی که خطکش و معیار است بیش از همه توی ذوق میزند.
نمایش "جان و جو" میخواهد به شناخت جایگاه و اندیشه در پیرامون سادگی دو دوست احمق چنگ بزند. در این نمایش دو قطب متضاد در مباحثهها و مجادلههای نه چندان جدی که در کافهای بورژوازی با یکدیگر دارند، بیسوادی را به یکدیگر تعارف میکنند و نا آگاهی را برای یکدیگر سفارش میدهند. آنها مکمل یکدیگر در سفیه بودن و نداشتن حافظه تاریخی هستند؛ حتی رابطه میان آنها از یک بیمفهومی اجتنابناپذیر برخوردار است که باعث میشود نه دوستیشان اصالت داشته باشد و نه دشمنی شان. بیعاری کارکترهای "جان" و "جو" معطوف فعالیتهای فیزیکی نمیشود و آنها خیلی وقت است که عاری از تفکر گشتهاند. حتی تحولی که بلیت بختآزمایی میتوانست در زندگی آنها ایجاد کند، خود متحول میشود. چرایی و چگونگی مبادله آن که در ادامه منجر به اتحاد، انشقاق و به اتفاق رسیدن هر دو کارکتر میشود، بیش از آنکه دال و علت باشد، مدلول و معلول است.
نمایش "جان و جو" فقر را در تقابل با اختلاف طبقاتی نمادین و نمایشی که ترسیم میکند، مظلوم مجسم مینماید. هر چند که در لفافه، ریشه فقر را در ذکاوت و میراثداری از گذشتگان مفروض میکند. بنابراین نه میتوان نسبت به کارکترها در موقعیتهای مختلف رحم داشت و نه احساس ترحم. آنها در انتظار گودوی دیگری (برنده شدن بلیت بخت آزمایی) هستند تا شاید قهوه و روزنامه فردایشان تامین گردد. شاید در این روزمرگی فردایی بیاید!
https://www.honarnet.com/?p=6767