قبل از ارایه نظرم درباره ی اجرا باید دیدگاهمو درباره ی ابزورد(جدای تعریف تاتری یا سینمایی اون) بگم بنظرم ابزوردی که جامعه ی ما حس میکنه و درگیرشه با ابزورد غربی متفاوته ابزورد ما ناشی از بیمحتوایی و تهی بودنمون از معناست واین ابزورد از ویرانه ی بی عملی کج-فهمی یا کم-فهمی ما برخواسته واگر نمود بیرونی ابزورد یکیش امکان داشتن هر چیزِمحال باشه پس میشه گفت جنگ اون امکان محالیه که برای جامعه ی ما طبیعی و حتا قابل پذیرشه حتا بدون اینکه به این فکر بکنیم چقد این مساله غیر طبیعی و امر محالیه ابزورد ما در حال جدال مداوم با معناست واز پذیرشش شونه میخاد خالی کنه یا نادیده ش بگیره برای همین در دنیای مجازی همه چیز بی معنا و مسخره میشه از سخنان فلسفی گرفته تا مراسم اعدام ما از ترس معنا،معنا رو دست میندازیم تا باهاش مواجه نشیم چون هویت درستی نداریم سرگردان و بی معنا و خسته و مایوس از کشف معنا پذیرفتیم که بهش بخندیم اما ابزورد غربی یه جور پسا-معناست یعنی در انتهای فلسفیدن بهش رسیدن به نوعی رهایی، دنیای اونها دنیای فرامدرنه و چه اصطلاحی خوبیه فرا مدرن ینی پس از مایوس شدن از نظم بخشیدن به اشیا و انسانها توسط عقلگرایی ودر مواجهه با جوامع غیر غربی به نوعی ملغمه تن دادن در این دنیاست که همسر انسان میتونه نیمه-جغد باشه یا حرفهای بی ربط و بی معنای بازیگرها واجد معانی عمیق تلقی بشه در غرب اونها از معنا فرار نمیکنن بلکه اونو پس میزنن و به نوعی سرریز معنایی رسیدن
اما چرا ابزورد بکتی در انتظار گودو اینقدر آزاردهنده و حتا ترسناکه اما ابزورد تیری-وار در اسانسور نداره اینقد مضحک وخنده دار؟
دقیقا مقدمه ی من پاسخ به این سواله چون تیری در عصر حاضر غرب مینویسه اما بکت در اوج مدرنیسم بکت در چهار راه جنگ و کلان-روایتها و ترس از دنیای بمب اتمی و تیری در دنیای حراست از حقوق اقلیتها وسلطه ی دنیای مجازی وحفظ حقوق بشر و محیط زیست جهان ابزورد ما نه کاملن اما شبیه ابزورد یاس الود و ترس اور بکتیه تا ابزورد مضحک تیری وار
با احترام به همه ی سلایق و این اجرا باید یادمون باشه که جامعه ی ما(نه جامعه ی غربی) هنوز نیاز به یاس بکتی داره
... دیدن ادامه ››
تا کمدیِ تیری من تموم اجرا اصلا نتونستم بخندم در اجرای سکوت سفید دریم لند لانچر اشپزخانه خندیدم اما اینجا که ابزورد به معنای کمدی بود نتونستم چون ابزوردی که من و جامعه ی من گرفتارشه خنده دار نیست باید ازش ترسید چیز خنده داری توش نمیبینم و ابزورد غربی به معنای تیری اونو درک نمیکنم این کار حال فلسفی منو خراب کرد
درباره ی اجرا باید بگم خشحالم کارگردان یک زنه خشحالم که موضوع تحقیقش شده اجرای اولش(البته اگه اشتباه نکرده باشم)این یعنی دانش در کار و تموم اون مواردی که در اجرای یک کار ابزورد در توضیحات کارگردان بود موبه مو اجرا شده بود
بازیها ، تضاد نوع لباس بازیگرها با نوع اجراشون، تهی بودن فضاو دکور حداقلی در خدمت نوع اجرا، بازیهای دو نفر که شبیه زوجهای کمدی دهه ی بیست بود خیلی خوب بود و اوج مضحکه و زیبایی اجرا در واقع مضحکه قرار گرفتن تماشاگر در انتها بود هر چند باز به نظرمن تماشاگر این نمایش اینجا آن دیوانه ی خندان نیست بلکه دیوانه ی خطرناکه(اگه اصطلاح درستی باشه ینی دیوانه ای که باید ازش ترسید) و مهمتر اندازه و تایم نمایش بود چون وسوسه ی کشدار کردن شوخیها و افزایش صحنه ها همیشه در این نوع کارها میتونه وجود داشته باشه که بنظر، کارگردان تونسته بود مقاومت بکنه و دخل تصرفی در اصل نمایش نداشته تا برای خوشایند منِ تماشاگر اجرا رو ایرانیزه و کشدار بکنه و از ریتم بندازه ش. یک نمایش کاملن حرفه ای دیدم. از دوست محترمم اقای کیانی ممنونم که منو به دیدن این اجرا ترغیب کرد
خانم بدیعی عزیز! با توجه به این کار خوب و نقدهای مثبتی که دیدم و خوندم فکر میکنم الان شما زیر ذره بین علاقمندان تاتر قرار گرفتید سعی کنید کارهای بعدی هم با همین وسواس و باتحقیق و با همین زیبایی همراه باشه از همه ی عوامل بسیار سپاسگزارم