من خیالپردازم
و مولود خیالپردازی و جسارت
خلاقیت است- وشاید جنون !
در خیالِ من خزر زنی بود فتّان و پُرهوس که دل به عشق مرد غیوری و قَدَری بنام خلیج داشت / فارس نطفه عشق است و جدایی آنان دَردِ فارس، آنان بهم نمیرسند و حاصل این فراغ، جنگهاست و آشوبهاست/ زلزال و طوفان است - دِلِ فارس میطپد.... از این جدایی
این باور مسافر است ، حتی در سکون
این آشوب ...