روشن کردن
جهان نمایش "سوختن" با طراحی و کارگردانی مشترک علیرضا آرا و علیرضا اولیایی را میتوان جهانی کوچک شده قلمداد کرد که مدل
... دیدن ادامه ››
مینیاتوری از جهانی فراگیر است که با واسطه در تلاش برای نمایاندن مداخلهی ایدئولوژی جهت برقراری اتوپیای نمادین میباشد. در نمایش "سوختن" که برداشتی از رمان "مفتش و راهبه" کالین فالکنر است، وجه اشتراک آمیز"وحشت از زن" را میتوان به عنوان سرمشق مدرنیستی فرض نمود که تصویر جهنم محقق شده را با جلوه آمیزی بهشت ممکن در هم میآمیزد. رمان قرون وسطایی نمایش "سوختن" تنها کلیسا را مجاز به تفکر میداند و اومانیسم خود را بر اساس این پیش فرض تعریف میکند.
نمایش "سوختن" جامعه آماری خود را به شکل مردانه غالب و قالب معرفی میکند که در آن پدر تندیس گر و برنارد کشیش و اسقف اعظم هر کدام به نوعی دچار جزم اندیشی مسیحیت شده اند که احوالات روانی شان را متاثر از این موضوع کرده است. در این نمایش تحجرکه به شکل ایجابی باعث تفسیر به رای اسقف اعظم شده است سویه ای از نمایش را در بر میگیرد و نو اندیشی که منجر به شفای عالمانه همان میگردد سمت دیگر این دگم اندیشی حرکت میکند. اینها گزاره هایی میشوند که نمایش را از تزئینی شدن های کلیشه ای سوا میکنند و به خودی خود به مساله بشری مبدل میگردند.
نمایش "سوختن" چندین بار زمان حال خود را باطل میکند و فعل زمان حال، به گذشته و یا آینده ارجاع میدهد. این سیالیت فعل برای شخصیت کشیش در مواجهه با دیگر کارکترها که یک همزمانی (synchronicity) را پدید میآورد، روابط ایجاد شده چند وجهی را که در ظاهر بی علت و معلول مینمایند به شکل معنادار با یکدیگر تطابق میدهد و دیالکتیک های درونی شکل گرفته بین افراد را تله پاتی وار بیرونی میکند. برای رز ماری (سوگل خلیق) دنیوی کردن جهانبینیاش که میخواهد که خاصیتش را به مفهوم علمی عرضه کند، در برابر عوامیتگرایی اسقف اعظم که معرفتش محدود به شناخت لایعقلانهست این تصادف زمان از پیش شکست خورده بوده و در نتیجه توان این را ندارد تا دنیای نامرئی خود را بطور بالقوه برای برنارد بسازد. طبیعتا در چنین بازاری گفتمانی، علم گرایی رزماری از رونق میافتد.
نمایش "سوختن" با سوزاندن رزماری به رنسانس خودش میرسد و حقیقت را روشن میکند. اینکه در این نمایش انسان هایی یافت میشوند که اینگونه در جهل نسبت به خدا محوری، به طور کل انسان محور شده اند و آگاهانه به خویشتن آسیب میرسانند (ریاضت و خودزنی)، نشانه هایی هستند که ناآگاهی را به صورت سلسله مراتب از قدرت بالاسر تا زیر دست سمپاشی میکنند. به تبع آن، انسان گرایی در چنین فضایی که تفتیش عقاید رکن ماندگاری انسان خدامحور یا خود محور است، حیات خود را در انکار حقیقت مییابد، ولیکن هیچگاه نور عاشقانه های ریشه دوانده یک زن را نمیتواند بسوزاند. حتی اگر حوا را، برای آدم در حجابی از مومیایی کردن پنهان کند.