ـــــ هزارتو یا هزارروُ به وسعت فرصت طلبی ــــ
نمیدانم چه بر سر دنیای هنر و فرهنگمان از جمله سینما آمده؛ که دیگر موضوع تازه ای غیر از ""خیانت و دروغ و سیاهی"" را نمیتواند به تصویر بکشد!
قطعاً بحث بر سر چنین آسیب اجتماعیِ فراگیر و جا افتاده ای (البته متاسفانه و به طرزی دهشتناک) محافل جامعه شناسی و روانشناسانه ای را ورای این فضای فرهنگی میطلبد؛ اما آنچه از نگاه منِ مخاطب بعد از تماشای "هزارتو" نازیباتر از ابعاد دیگر فیلم به چشم می آید عادی جلوه دادن این حجم از نامردی، دروغ و خیانت است.
شاهد این ادعا توجیهات بی منطق و کودکانه کاراکترها در میز محاکمه است!
"هزارتو" در فرم و محتوا و در مسیر شخصیت پردازی و تعلیقهای داستان و موقعیتها نیز بسیار ناموفق
... دیدن ادامه ››
و ابتر است.
کد گذاریها و به دنبالش گره گشایی هایی که تماشاگر هیچ نقشی در آنها ندارد، فرصت هر تفکر و بازی ذهنی را از مخاطب سلب میکند.
در واقع گویی اصلا هیچ معمایی طرح نمیشود تا مخاطب هم بخواهد زحمت بررسی و حل معما را به خود بدهد و این دم دستی ترین وسطحی ترین چینش سیر داستانی است که نه تنها حوصله مخاطب را سر میبرد بلکه کارنامه کاری کارگردان را زیر سوال میبرد.
موضوع فیلمنامه که دست بر قضا میتوانست یک درام اجتماعی تاثیرگذار و حتی تامل برانگیز باشد، متاسفانه بدون هیچ کارگردانی خاصی بلاتکلیف و ناقص مانده و دیگر خبری از یک اثر هنری نیست.
در این مسیر ""ناکارگردانی"" بجای ایجاد موقعیتهای دراماتیک تاثیرگذار و تامل برانگیز، فقط شاهد بر ملا شدن اطلاعاتی از فرصت طلبی ها در باتلاق زندگی کاراکترها هستیم. باتلاقی که کاراکترها تا سرحد خفگی در آن فرو رفته اند.
نکته جالب تر اینجاست که ""هرازتو"" نیز مانند بسیاری فیلمهای شبیه خودش در موضوع و ساخت، طبقه متوسطِ رو به بالای جامعه را تا این حد بی اخلاق و بدون چارچوب به تصویر میکشد و حتی زیر سوال میبرد.
در پایان باید بگویم شاید پرداخت به آسیبهای اجتماعی در عرصه هنر بتواند به جهت بعد روانشناختی (البته اگر درست و بجا ساخته و پرداخته شود) قابل طرح و بررسی و آسیب شناسی باشد؛ اما ای کاش فیلمسازان گرانقدر و عزیز، در این مسیر دغدغه مندی!!! کمی هم برای شعور و سطح فهم مخاطب احترام و ارزش قائل باشند و هر قَبای نافرمی را بنام اثر هنری بر تَن مخاطب قالب نکنند.
___ پرند محمدی ____