___سکوتی از جنس آرامش ___
کوروش سلیمانی را در مقام کارگردان، از نمایش "ناگهان پیت حلبی " دنبال میکنم. که البته پس از این نمایش به نظر میرسد او یک چرخش مشهود در انتخاب متنهایش دارد.
نکته جالب و قابل تاملی که در سه انتخاب بعدیش به چشم می آید ( حداقل از نگاه بنده) سکون و آرامش ظاهری نمایش است که ناخواسته تو را همراه جریان داستان میکند.
میگویم "ظاهری" به این دلیل که علیرغم آن سکون و آرامش ظاهری، اتفاقات و جریانات باطنی داستان به شدت پر سر و صدا و جنجالیست.
نکته جالب و البته ریزبینانه اینکه، سیر جریان سکون و آرامش این سه نمایش به تدریج از اولین نمایش ( فالومی_ خرده نان و اکنون سکوت سفید) بیشتر و بیشتر شده و کاملا
... دیدن ادامه ››
ملموس است.
در این اجرا اینقدر این سکون و آرامش در اجرا، طراحی صحنه و دکور و روند داستان هویداست که گویی در ساحلی امن و آرام نشسته ای و بیخیال دست بر شنهای گرم و نرم ساحل دست میکشی...
پر رنگ ترین تعبیری که در کل اجرا، و حتی پس از ترک سالن مثل یک چراغ چشمک زن، مصرانه در ذهنم چشمک میزد این تعبیر بود:
" هر کدوم از ما آدمها (هم بطور عام در جهان و هم بطور خاص در ایران نازنین و زخمی و مظلوممان) یک ""جان براون"" هستیم که به دنبال سکوتی سفید در بیمارستانی آرام و بی حاشیه میگردیم تا بیخیال و فارغ از هر جنگ و نزاع و کشمکشی، نقاشی چهارفصل عمرمان را بر دفتر زندگی قلم بزنیم... ""
پ.ن: کوروش سلیمانی عزیز و آرام، برای شما و گروه نازنینتون آرزوی موفقیتهای بزرگتر دارم. امیدوارم تمامی لحظاتتون آرام، سفید و زیبا باشه.
__ پرند محمدی ___