گمان نمیکنم این دستها به هم برسن
دو دل شکسته در انزوا به هم برسن
ضریح و نذر رها کن بعید میدانم
دو دست دور به زور دعا به هم برسن
کدام دست رسیده به دست دلخواهش
که دست های پر از زخم ما به هم برسن
شکوه عشق به زیر سوال خواهد رفت
وگرنه میشود آسان دوتا به هم برسن
فلک نجیب نشسته و موذیانه به فکر
که پیش چشم من این دو چرا به هم برسن
نشانی ده بالا یادمان باشد
مگر دو دور در آن دورها به هم برسن
از: از...((محمدرضا رستم پور))