بهای دروغ چیه؟
هرچند مواجهه با پوستر و اسم نمایش افرای ژاپنی امید چندانی برای تهیه بلیت و رفتن به سالن هامون ایجاد نمیکند، اما نمایش کشفی اصل
... دیدن ادامه ››
تا حدقابل قبولی توانسته از روی بند سیرکش (هرچند افتان و خیزان) عبور کند.
چیزی که در ابتدای نمایش توجه ما را جلب میکند، شخصیت آنری است که بسیار هم جذاب و دوست داشتنی است. او نگرانیهایش را در مورد کودک شش ساله ای که در اتاق خوابیده و ناله سر میدهد به همسرش سونیا انتقال میدهد. واکنش سونیا پشت میز کارش بسیار بی رحمانه و سختگیرانه است که نویسنده هم اصرار داشته آن را بخاطر شغل او که وکالت است نشان دهد. تا اینجا همه چیز روال خوبی دارد. مخاطب منتظر اتفاق های بزرگی میماند. اما میزانسن های اولیهای که به آنری و سونیا داده شده آنهم در آن سالن بزرگ، کم کم قابل پیش بینی، خسته کننده و حتی ابزرد میشود. و همچنین بازی آقای رحیمی نیز (هرچند در ابتدا متفاوت و خاص به نظر می آید) اما بعدا می فهمیم که شخصیت پردازی انجام شده برای یک محقق و کیهان شناس به درستی انجام نشده است، چرا که ما بیشتر با یک انسان ضعیف، بی اعتماد به نفس، و ساده لوح روبرو هستیم. حرکات بدن اضافی و تکراری، متاسفانه جذابیت آنری را برای ما از بین می برد و کم کم دنبال شخصیت یا اتفاق دیگری می رویم.
پارادوکس زیبای بین دغدغهی آنری برای بچه و هالههای کهکشان در هنگام بحث در مورد مقاله به واقع نقطه وزین و بسیار تماشایی نمایش است. جایی که آنری کم کم به مرز انفجار و نابودی می رسد. اما به چه قیمتی؟
نمایش افرای ژاپنی برعکس عادت معمول بسیاری از نمایشها و فیلمها، قیمت حقیقت را زیر سوال نمیبرد، بلکه از ما میپرسد “بهای دروغ چیه؟”. ما که این همه از گفتن حقیقتها واهمه داریم، چرا از دروغ نمیترسیم؟ درحالی که هر دروغی که میگوییم، یک بدهی به حقیقت است. بدهی هایی که روزی حقیقت با ما صاف میکند.
حسین کشفی اصل وظیفه افشای حقیقت را روی دوش همه میگذارد و نمادی را که درنمایش به کار برده است بسیار دقیق و زیبا انتخاب کرده است. افرای ژاپنی. فاصله مخفی کردن و آزاد گذاشتن افرا زیر سطل زباله، فاصله بدبختی و خوشبختی، اسارت و آزادی، و حقیقت و دروغ است.
اما آقای کشفی یک کاراکتر کاملا فراموش شده هم دارد. بازیگری که نقش همسر خودشان را بازی میکند، حتی دقیقه ای هم برای دلخوشی تصنع را رها نمیکند. شخصیتی که مانند لباسش، ارتباط بسیار کمی با نمایش و همبازیهایش دارد. این را میتوان در واکنش او به برملا شدن حقیقت پنهان شده فهمید! مثل یک افرای ژاپنی! بدون هیچ عکس العملی!
افت کیفی زیاد انتهای نمایش، به دلیل سکون و سکوت بیش از اندازه ای بود که باعث شد قبل از احساس خوشبختی مجدد آنری، بار تراژیک پایانی نمایش از بین برود.
نمایش افرای ژاپنی یک ساعت ما را روی صندلی نشاند؛ نگذاشت ساعتمان را چک کنیم؛ در بعضی صحنه ها نفسمان را گرفت؛ و تلنگر محکمی به همه ما زد: بهای دروغ چیه؟