درود
این کجا و آن کجا!
حدودا سال 92 بود که تمام تلاشم رو میکردم تئاتر ببینم و تنها اسمی که میشناختم محمد یعقوبی بود. چند ماه قبل از دیدن
... دیدن ادامه ››
مرد بالشی در همان سال، نمایش برهان رو دیده بودم و با بازی علی سرابی مجذوبش شده بودم. بلیط مرد بالشی رو با اشتیاق عجیبی خریدم و به سالن ایرانشهر رفتم. اونجا بود که برای اولین بار اسم نوید محمدزاده رو شنیدم. بعد از نمایش... دی وی دی تئاترش را گرفتم و هر روز با دیدن بخش بخش آن لذت میبردم. «اریل» گفتن های پیام دهکردی، بازی درست و به جا و «پایان» گفتن هایی که با مکثی دوست داشتنی بود، نوید محمدزاده که هربار دهانش را باز میکرد یا روی صحنه بود، با خودت میگفتی «عجب بازیگر خفنی»، علی سرابی و احمد مهرانفر که شخصیت ها رو به درستی در ذهن شکل و فرم می دادند و در نهایت یک تئاتر بی مثال رقم میزدند که نتیجه آن بی نظیر بود.
6 سال بعد در شرایط عجیب و قابل بحث تئاتر ایران، متاسفانه چیزی از آن نمایش باقی نمانده. حتی خاطره خوبش رو برام خراب کردن. هیچ المانی در این نمایش سر جایش نیست. هیچ بازیگری در جای خودش نیست و هیچ احساسی درگیر نمانده. درست مثل شرایط فعلی تئاتر ایران با شرایط چند سال قبل.
بزرگترین مشکل این نمایش به نظر من اینه که تم اصلی یعنی «گروتسک» بودنش به دل و جان نمیشینه و به قول دوستان «در نیومده» و حتی اهمیتی بهش داده نشده.
یکی دیگه از مشکلاتش بازی نه چندان دلچسب تمامی بازیگرهاست. که جای درستی برای خودشون ندارن. تعویض نقش نوید محمدزاده به شدت اشتباهه. علی سرابی قبلا و بعد از اجرای اول، جای احمد مهرانفر رو گرفت و احمد ساعتچیان نقش مایکل رو برعهده گرفت. با اینکه علی سرابی این نقش رو بازی کرده بوده اما انگار برای اولین بار با این نقش آشنا شده.
دکور نمایش نه به متن وفاداره نه به فرهنگ یا بومی سازی کمکی کرده!
مارتین مک دونا یک نابغه است و مرد بالشی یکی از بهترین کارهای اونه. علی سرابی یک نابغه بود و مرد بالشی یکی از بدترین کارهای اونه.