امشب با یکی از دوستانم نمایش رو دیدیم
عالی بود
چقدر نمایشنامه و زحماتی که عوامل کشیدند، عالی بود.
دم همگی گرم
کلی لذت بردیم و البته اشک هم
... دیدن ادامه ››
ریختیم
چه سکوتی حکمفرما بود از اول تا آخر و حتی تا خروجی ساختمون، همه تحت تاثیر.
"آقای مسعود کرامتی دوست داشتنی"
از اینجا ببعد کمی (خیلی کم) موضوع نمایش رو لو میده:
پدربزرگ من هم آلزایمر داشت، اما خوشحالم که فرزاندانشون خیلی خوب و عالی ازشون مراقبت کردند و حسابی بهشون با مهربونی رسیدگی کردتد و تکریمشون کردن.
در طول نمایش، هروقت "آن" میگفت: "پی یر" یارو نیست، مردیه که من خیلی دوسش دارم و مجبورم برم، دلم میخواست بهش بگم آخه لعنتی اینجا روبروت هم مردی نشسته که قاعدتا باید خیلی دوسش داشته باشی و مجبور باشی بمونی...
اما فورا بعدش با خودم میگم خدا نکنه هیچکس توی چنین موقعیتهای انتخابی قرار بگیره
دردآور بود و چقدر واقعی
دست مریزاد