چرخ زمان
متن و اجرای لایهلایهای که پیش روی ماست، از همان ابتدا ما را به میان دنیایی پرتاب میکند، که بیمکان و بیزمان موجودیت خودش را میسازد.
... دیدن ادامه ››
اما در این میان، چرخ زمان میچرخد و وقایع و موجودات را از زیر چرخاش رد میکند. همانقدر بیرحم و ویرانگر، همه چیز را میبلعد که خدای زمان، کرونوس، بچههایش را.* همانطور که فرانسیسکو د گویا در نقاشی یا سری نقاشیهای موسوم به نقاشیهای سیاهاش طی 4 سال آن را به تصویر کشیده است.** علیرغم اینکه متن و کارگردان، علاقه موکدی به بولد کردن داستان اسطورهای کرونوس ندارند، اما این داستان، یکی از لایههای متن را به طور کامل نمایندگی میکند:
کرونوس، جوانترین فرزند اورانوس (تجسم آسمان) و گایا (تجسم زمین)، از خانواده تایتانها میباشد. ظلمهای پدر بر فرزندان گایا و خود او، گایا را بر آن میدارد که فرزندان را علیه پدر تحریک کرده و داسی سنگی بسازد تا فرزندانش به کمک آن، پدر را عقیم کنند. از میان فرزندان، تنها کرونوس که به قدرت پدر نیز حسادت داشت، این وظیفه را قبول میکند و با دامی که گایا فراهم میکند، پدر را عقیم میکند. سپس کرونوس، تخت پادشاهی را تصاحب کرده و خواهرش رِی را به همسری میگیرد. گایا و و اورانوس، کرونوس را از پیشگوییای آگاه میکنند که او توسط یکی از پسرانش به همین ترتیب که پدر خود را از تخت به زیر کشید، واژگون خواهد شد. به همین دلیل، کرونوس، فرزندانش را به محض تولد میخورد.
رِی برای کمک نزد گایا میرود تا فرزندانش را از دست کرونوس نجات دهد. رِی سنگی را در لباس زئوس، آخرین فرزندش، میپیچد و بدین وسیله کرونوس را فریب میدهد که همه فرزندانش را خورده است. زئوس بدین ترتیب زنده میماند و پنهانی بزرگ میشود.زئوس پس از بزرگ شدن، در مقام یکی از نزدیکان شاه، به کرونوس نزدیک شده و انتقام میگیرد. کرونوس را مسموم کرده و با سمی که به او میدهد باعث میشود کرونوس برادران و خواهرانش را قی کند. سپس جنگی بین زئوس و همراهانش و کرونوس و دیگر تایتانها درمیگیرد و همانطور که پیشگویی شده بود، کرونوس شکست میخورد.
در لایهای دیگر از داستان، همانطور که اسم کاراکترها (نو و هم، شم، یاف) گویاست، داستان نوح و سه فرزندش میباشد که در اثر خشم خدا از نافرمانیها، نوح توسط خدا فرمانی برای پاکسازی زمین میگیرد و داستان کشتی نوح و نجات نوح و خانوادهاش و همچنین حیوانات و پرندگان به صورت جفت، اتفاق میافتد. سیل عظیمی که پس از ساخت کشتی رخ میدهد، مفهوم اولیهای به موج در داستان حاضر میدهد که با کلمه موج بازیهای کلامی بسیاری در طول اجرا به صورت یک موتیف میشود. علاوه بر ارتباط سیل با موج، اعداد و ارقام مربوط به طول مدت سیل در داستان کشتی نوح، و سن زیاد نوح نیز ارتباط درخور و بجایی دارند.*** همینطور کشتی نوح، از سه قسمت تشکیل شده بود که برای بنیاسرائیل نمایانگر سه بخش دنیا: بهشت، زمین و دنیای زیرزمینی بوده و اینجا میتواند نشانگر گذشته، حال و آینده مردمان باشد. نکته دیگر داستان نوح، اتفاق نفرینِ هم میباشد که در واقع اصل داستان به کنعان، پسرِ هم برمیگردد، که چون هم، شاهد مست و لخت بودن نوح در چادرش بوده و آن را به برادرانش گفته تا او را بپوشانند، نوح پس از هشیاری او را از طریق نفرین پسرش، کنعان، نفرین میکند. هم نیز در مقابله با این نفرین، نوح را عقیم میکند تا نفرین کنعان، پسر چهارم هم، با این مجازات، نوح را از داشتن پسر چهارم محروم کند. اینجاست که این داستان با داستان کرونوس گره میخورد و تشابهات از اتفاقات متنی فراتر میرود و عقیمسازی در هر دو داستان، با وجود زن به عنوان کلید بازگشت در متن حاضر، به زیبایی همراه میگردد.
یاف که شکل کامل آن یافث^ میباشد و در بیشتر متون، فرزند آخر و جوان خانواده عنوان شده است (البته فرزند وسط نیز در بعضی متون بوده است) به عنوان جدِ مردمان نسل نوح نیز از او یاد شده است.
حال فارغ از این دو زیرلایه اصلی متن که نقش کلیدی در داستان ایفا میکنند، اجرا ارجاعاتی به داستانها و فیلمهای متفاوتی دارد که این موضوع نه شکل تقلید و نه شکل بازسازی آنها را دارد، بلکه برآمده از تجربه زیست کارگردان اثر هستند.
اجرا در تمامیتِ خودش یک لوپ بیانتهاست و آخر اجرا با چرخشی منحصربفرد بر روی صحنه شروع اجرا قرار میگیرد تا هر آنچه بر ما در طول اجرا میگذرد، پس از خروج از سالن بازاجرا شود. در واقع داستان، پایانی ندارد و پس از اتمام، همان مسیر مجددا تکرار و تکرار میشود و نقطه شروع و پایان، روی محیط دایرهای روی هم قرار میگیرند. همین موضوع به نوعی در گریم متفاوت و موهای شاله به عنوان پدربزرگ و مسنترین کاراکتر داستان، و یاف به عنوان جوانترین فرد، به خوبی پدیدار شده است. بزرگی اتفاقات حول یاف و حجم تجربه قرارگرفته در این کاراکتر نیز به این اثر شکل بیشتری میدهد. ماهیت زمان در تکرار صحنههای اجرا و بازی با نور به خوبی شکل میگیرد و مکان ناظر در اجرای مجدد هر صحنه، هربار از جایی مختلف، و انتقال دیالوگها از یک نفر به نفر دیگر، در کاملترین شکل ممکن، نسبی بودن ناظر و زمان را میسازد.
به نقش زن برای بازگشت در خلال توضیحات بالا اشاره شد اما برای آینه که نقشی کلیدی در داستان ایفا میکند، به نوشته زیر از جاودانگی اثر میلان کوندرا بسنده میکنم:
"فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آینه نباشد. تو درباره صورتت خیالبافی میکنی و تصورت این است که صورتت بازتاب آن چیزی است که در درون تو است.
و بعد وقتی چهل ساله شدی، کسی برای اولین بار آینهای در برابرت میگیرد. وحشت خودت را مجسم کن!
تو صورت یک بیگانه را خواهی دید و به روشنی به چیزی پی خواهی برد که قادر به پذیرفتنش نیستی: صورتِ تو، خودِ تو نیست!"
----------------
* گرچه cronus با chronos (کلمه یونانی برای زمان) متفاوت است، اما به cronus نیز خدای زمان میگفتند چون مسیر زندگی انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد و شباهتهایی از جمله بیرحمی، داشتن ریش و داس بین آنها مشترک بود.
** Saturn devouring his child نام نقاشی اصلی گویا میباشد. اما دلیل خلق 14 نقاشی از این سوژه طی 4 سال توسط این نقاش، به واسطه تغییرات فیزیکی و روانی ایست که به واسطه زمان رخ داده و دگردیسی هنرمند در تقابل با اثر را داشته، همانطور که جیمز جویس از اثرات رنسانس بر انسان مدرن میگوید. تشابه دگردیسی مداوم این نقاشی در طول زمان نیز، تشابه جالبی با این اثر نمایشی و دنیای آن دارد.
*** بعد از به آب انداختن کشتی، 40 شبانهروز تمام باران میبارد؛ سیل طی 150 روز زمین را درمینوردد و همه موجودات زنده را نابود میکند؛ بعد از اینکه کشتی بر کوههای آرارات آرام میگیرد، نوح و خانوادهاش تقریبا 8 ماه دیگر منتظر میمانند تا سطح زمین خشک شود؛ در آخر، پس از یک سال نوح از کشتی خارج میشود و سوختن قربانیها را به درگاه خدا پیشنهاد میکند.
^ یافث به معنای ادامه دادن و گسترش یافتن در ریشهشناسی کلمه معنی شده است.