همه چیز جذاب بود. خدا رو شکر فرشته ی بی ریخت آدم خوش گوشتی بوده. مزه ی گوجش هنوز زیر زبونمه.
قطعا فاصله ی سالن تا خونه کافی نبوده که ذهنم دریافت هاشو تجزیه تحلیل کنه، اگر روز بود لااقل خورشید به تجزیش کمک می کرد یا اگه خونمون عبدل آباد بود باز یه چیزی.
اگر خانم بازیگر رو همون عروسک یا از وسایل صحنه فرض کنیم، بازی تک نفره ی شاهکاری بود. "مثله بقیه کارهای مهدی کوشکی" که دیدم (تنها دو مورد)
و تنها مشکل و در واقع ترس بنده اینجاست که قرار باشه از چنین موجود توانمندی تنها همین نوع بازی تکرار بشه
سریع، بلیغ، خشن، پربداهه، گاهی چندش و براساس برقراری دیالوگ با اشخاصی غیر از هم بازی ها...
هرچند این نوع اجرا هر چند بار که تکرار بشه من رو به شخصه با خودش همراه می کنه اما به نظرم اون وقت خودشو تا سطح یک سریال جذاب از تئاترهای ظاهرا متنوع پایین آورده.
شایدم این نحو برگزاری ماجراها (مخصوصا زمانی که با سایر مسئولین سالن و نمایش برخورد فیزیکی بالقوه میشه) برای اینه که مخاطبان نسبتا کم این
... دیدن ادامه ››
دست رویدادها حداقل نفری دو بار صندلی ها رو پر کنن بلکه بتونن بداهه رو از متن اصلی تمییز بدن. (به هر حال این ماجرا رو من کار نمیکنه)
نمایش "هدیه جشن سالگرد" را حتما یک بار ببینید ؛)