درباره کتاب گفتوگو با فدریکو فلینی
«برت کاردولو»
به راحتی میتوان متوجه شد که چرا شورلت سیاهرنگ فدریکو فلینی به یک نیمه افسانه تبدیل شده است. در کتابی که این اواخر دربارهی شبهای کابیریا منتشر شده است، یادداشتی بلند به قلم پییر پائولو پازولینی وجود دارد که این اتومبیل پیل پیکر را توصیف میکند. از طرف دیگر اگر تجربهی نشستن در کنار فلینی در هنگام رانندگی را داشته باشید مطمئنا متوجه خواهید شد که چرا دوستان او هرگز این ماشین را از یاد نمیبرند. در نگاه اول، رانندگی فلینی بسیار آشفته و ناخوشایند است. از میان سایر ماشینها مارپیچ میراند، از چند سانتیمتری کنار جدولهای پیادهرو رد میشود و چراغ چشمکزن زرد را آنچنان حریصانه رد میکند تو گویی در مسابقهی رالی کوهستان شرکت کرده است. اما پس از گذشت تنها ده دقیقه اطمینان شما به او و رانندگی او به دو دلیل، بیشتر میشود. نخست آنکه، فلینی هیچ مقصد مشخصی در ذهن ندارد. او عاشق رانندگی است. او سرخوشانه در لحظهی حال به سر میبرد. میدانم که او به یک نوشگاه خواهد رفت به کسی تلفن خواهد کرد و بعد به سراغ یکی از دوستانش خواهد رفت و او را نیز بر این ارابهی سرکش سوار خواهد کرد. واضح است که رانندگی سرگرمی و عامل اصلی او برای دور شدن از زندگی عادی است.