کال سنتر پلتفرمی برای ترجمان یک خلأ است؛ یک پادگانهی سبز برای حصول املها. روایتِ فریادهای عصیانی نسلی متلاطم و طاغی که پراکسیس را بر تئوری ارجح کردهاند. تلاشی برای شنا به سبک آزادترین ماهیها در آبهای شیرین اما تلخ زمانه.
کالسنتر در همان نقطه حدوثش به تماشاخانههای عصر نوکیسگی نه گفته تا خورشید هنرش را از آسمانی دیگر برای تماشاگر به ظهور برساند.
کالسنتر روایتگر عصر اختگی و فصل شکوفایی است. به تعبیر پیر بوردیو میدان مغناطیسی هنر باید همان جایی شکل بگیرد که با مکان و زمان خلق اثر بیگانه باشد؛ یک بیگانگی پارادوکسیکال اما هدفمند.
کالسنتر از آن دسته نمایشهایی است که برای صعود به مغز آن باید قشر آن را شکافت. به شخصه تماشای دو و سهباره آن را به تماشاگران اندیشمند توصیه میکنم. اینبار نه سخن از جذابیتهای بازیگری است و نه شکوه از بهای گزاف بلیط. یک ساعت برای دگردیسی و تولد مفهومی بنیانساز در بهترین تکه گمشده این روزهای همه ما.