من امشب به تماشای این اجرا در سانس اول نشستم البته یکبار کامل نظرمو نوشتم ولی متاسفانه نگارش نشد و مجبور شدم دوباره خلاصه تر بنویسم. نکته ای که واقعا امشب منو آزار داد صدای صحبت و قهقه ی دوستان ردیف دوم بود که واقعا لذت این اجرا و بودن در ردیف اول رو از ما گرفتن، واقعا طنز این کار در حد قهقه زدن و ریسه رفتن نبود و من واقعا اذیت شدم حتی اونور سالن هم یه آقایی با بلندترین صدای ممکن میخندید به نکته هایی که واقعا در حد یک لبخند بود نه قهقهه از ته دل!!! و این حواشی اصلا خوشایند نبود و حتی لذت شروع به موقع اجرا رو از بین برد که واقعا جای تقدیر از عوامل رو داره( باید خوشحال باشیم که یک کار فقط با ده دقیقه تاخیر شروع شده) و در ادامه هم من یکی از دوستان رو با خودم برده بودم که متاسفانه از اواسط کار شروع به همزادپنداری کردن و بقیه اجرا با آه و ناله و اشک ایشون همراه شد. از همه حواشی بگذریم من واقعا گذر زمان رو متوجه نشدم و کار خیلی برام جذاب بود و بازیها مخصوصا خانم پناهی بینظیر بود و من واقعا بهشون میبالم تنها سوالی که من خیلی برام گنگ بود هدف از این اجرا چی بود و برای چی تماشاگر رو درگیر کار کردن ؟ من این موضوع برام قابل درک نبود ، و از نظر من شخصیت پردازی یکم خام بود و خیلی تضاد در ذهن بوجود میاورد بنظر من خیلی بهتر میشد شخصیتها رو پردازش کرد و من کاملا با نقد آقای غیوری موافقم. در کل به همه عوامل بخاطر شکستن تابوها و بیان نکاتی که هنوز در جامعه ما جا نیفتاده باید تبریک گفت.