در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیروانا درباره نمایش زندگی در تیاتر: سلام به همگی.. به قول اون دوستی که نوشته "اتمسفر عجیبی بر این صف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:28:01
سلام به همگی..
به قول اون دوستی که نوشته "اتمسفر عجیبی بر این صفحه تیوال حاکمه"..
و یه دوست دیگه که "ساعت ها لابلای کامنتا غرق شده"..
و مامان "خوش صلیقه" که به اندازه خود "زندگی در تیاتر" محبوب شده..
و اونایی که شاکین از شب پیش و شرایط سختش..
و "ببخشید"های فراوان اما نایاااااب میرسعید و ایمان..

خیلی عجیبه.. اما.. من به تک تک آدمایی که میان تو این صفحه و مینویسن، فکر میکنم.. به خودشون، نوشته هاشون، احساسی که دارن...
یه جوری که ... دیدن ادامه ›› انگار سالهاست دوستای من هستن.. انگار خیلی حرف ها داریم برای گفتن با هم.. حتی اگه همه اون حرفا فقط حول یه موضوع باشه: "زندگــــــــــی در تیاتر"!

به نظرتون این معجزه نیست؟
این معجزه نیست که همه ما - که اکثرمون اصلا همدیگه رو نمیشناسیم - به خاطر یه چیز، میایم اینجا و شاید ساعتها وقت میگذاریم، میخونیم، مینویسیم، جواب میدیم، ذوق میکنیم (ذوق انگیز نیست وقتی محمد برهمنی و ایمان صیاد برهانی و میرسعید مولویان کامنتتو بخونن، شعف انگیز نیست که دوسش بدارن، فرح انگیزترین نیست اگه جواب کامنتتو بدن؟؟؟؟)...
به نظر من معجزست که تو دوره ما آدمای اکثرا کم حرف و "سخت ارتباط برقرارکننده"، یه چیزی ما رو اینجور یه جا (حتی اگه یه جای مجازی) جمع میکنه در حالی که احتمالا هممون احساس مشابهی داریم و پر از شوق مشترکیم برای یه چیز..

یونگ از ناخودآگاه جمعی آدمها حرف زد که بعد از نسل های مختلف، غرایز و باورا و روح یه جامعه رو میسازه..
ما اینجا یه "خــودآگــاه جمعــی" داریم.. که به نظرم داره تو کمترین زمان، تبدیل میشه به ناخودآگاه جمعی برای همه آدمای این صفحه و تماشاگرای نمایش..
خیلی خوشحالم که اومدم این نمایش معرکه و این آدمای محشر رو دیدم.. (و صد افسوس که چرا فقط 1 بار)
و خوشحالم که با این همه آدمی که حتما اونا هم خیلی دلپذیرن، احساس نزدیکی میکنم (با اینکه شاید هیچ وقت نبینمشون و نشناسمشون..)

........
....
حالا یه سوال کوچولو از همه دارم!!
من از روزی که این نمایش رو دیدم حس و حال عجیبی دارم.. مدام بهش فکر میکنم.. مدام صحنه ها و صداها رو به یاد میارم.. دور و برم کسی نیست که دیده باشدش، وگرنه احتمالا مدام در موردش حرف میزدم... به نظرم یه جور شیفتگیه...
میخوام ببینم کیا همچین حالتی دارن؟؟
اصلا دلیل این حس و حال چیه؟
خوب بودن قصه؟ بازیگرا؟ کلا خوبی نمایش؟؟
آخه فکر میکنم هممون فیلم و قصه خوب دیدیم، حتی تئاترای خوب...
ولی برای خود من هیچ وقت همچین حس و حالی ایجاد نشده بود!
میخوام ببینم به نظرتون دلیلش چیه... از همه میخوام .. هرکی که دوست داره.. نظرشو برام کامنت بزاره..
خیلی مرسی از همه دوستای نادیده اما عزیز (-
چشمام تَر شد نیروانا جان
درست ترین و واقعی ترین حرفارو زدی و تک تک جمله هات رو‌ میبوسم
برای سوالات جوابی ندارم چون خودمم نمیدونم فقط میدونم که عاشقم
عاشقِ زندگی در تیاتر
۲۱ آذر ۱۳۹۷
غزل عزیزالدین
غزل جونم
الهی خداوندگار از دهنت بشنوه D-
۲۴ آذر ۱۳۹۷
سحر بهروزیان
سحر جون همین امشب یا فردا ایشون رو بیار تئاتر مستقل تهران
اگه ایشون هم مثل ما مبتلا نشد، بنده اولین داوطلب جهت درمان ام (-:

۲۴ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید