علیکم بالمتون ، لا بالحواشی
عمده ی نقدها به نمایش شاه لیر خلاصه می گردد در 1- طولانی بودن زمان نمایش 2- طراحی صحنه و 3- طراحی لباس
اما بعد : در خصوص مطول بودن زمان نمایش ، بیشتر باید به مرحوم شکسپیر خرده گرفت ، گویی خامه ی جناب شکسپیر هنگام آفرینش این اثر گرفتار عارضه ی روان روی بوده است ( این را از باب مزاح عرض کردم و گر نه کیست که نداند لیر شاه برجسته ترین اثر ماندگار شاید بزرگترین درام نویس تاریخ ادبیات بشر است تا اکنون ) .
اما در مورد طراحی لباس و صحنه ، نمایشی با این حجم طولانی زمان ، بازیگر بسیار و عوامل اجرایی فراوان چنانچه خواسته باشد از طراحی لباس و صحنه ی آنچنانی نیز بهره ببرد ، لا جرم با افزایش هزینه تولید ( آن هم با توجه به افزایش چند برابری قیمتها در موقعیت کنونی ) مواجه گردیده و بالتبع افزایش گزاف بهای بلیط نخستین پیامد منطقی آن است که در این صورت نیز امثال بنده خود از متقدمین منقدین می گردیم که تاتر لاکچری می سازند تا در این وانفسای اقتصادی ، گروهی از ما بهتران ، بضاعت به نظاره نشستن آن را داشته باشند .
به داوری بنده ، درک همه ی محدودیت های ( تاکید میگردد ، همه ی محدودیت ها ی) تهیه کننده و کارگردان محترم این نمایش ، در درک چرایی و چگونگی این سبک اجرا کمک شایانی به مخاطب خواهد نمود ، اینکه ایشان مخیر بوده بین اینکه اثری با طراحی بصری به غایت حرفه ای بیافریند با هزینه ای بسیار و مخاطبی
... دیدن ادامه ››
خاص و اندک و یا نمایشی با طراحی بصری حداقلی با بهاء تمام شده کمتر و مخاطبینی عام تر و افزونتر ، تا آنچه را که نویسنده ی نابغه در زوایای گوناگون این اثر ، آشکار و پنهان داشته است ، در مرآی مخاطبین بیشتری بنشاند ، و به نظر می رسد تهیه کننده و کارگردان محترم ، گزینه دوم را هدف گرفته است .
به داوری بنده ، برای درک بهتر این نمایش و خوشه چینی از اثر بلند نویسنده نابغه ی آن می بایست از حاشیه ها گذشت و به متن رسید ، شکسپیر در این اثر جاودانه خود به بهترین شکل ممکن روند تقابل حقیقت ( خیر ) و دروغ ( شر ) را در سپهر سیاسی پادشاهی به منصه ی ظهور می رساند .
اینکه ، حقیقت علیرغم اینکه در بادی امر تلخ و نا خوشایند جلوه می کند اما ثمره ی آن بس مطبوع و شیرین است ؛ و دروغ که بدوا" مطبوع می نماید پایانی به غایت تلخ و تراژیک را رقم می زند ؛ و چه چیز از این پسندیده تر که عیاری و معیاری برای عملی به دست دهد که به فرجامی نیک بیانجامد ؛ به ویژه اینکه ما انسانها ی فراموشکار مدام به تلنگر نیاز داریم تا مسیرمان را ( در همه ی عرصه ها ) اصلاح نماییم ، و تاتر چون صحنه ی زندگی ، ما را به ضمیر نیک ارجاع می دهد با نشاندن بدیها در مرآیمان .
تا باد چنین بادا .