چند خطی پراکنده برای بی تابستان
موضوع و محتوای بی تابستان در اندازه ی یک تئاتر نبود، مطرح کردن معضلات مدارس غیرانتفاعی و هزینه های بالا و برخوردهای نابرابر آنان با والدین و... شروع نمایش بود. اما دغدغه ی اصلی نمایش، اگرچه موضوعی است که شاید آموزش و پرداخت به آن برای والدین کودکان و نوجوانان الزامی باشد، اما در آن صورت باید گفت که تماشاچی تئاتر، جامعه ی بسیار محدودی برای این مورد است، وشاید یک فیلم سینمایی بیشتر از عهده ی این مهم برآید (نگاهی به فیلم هیس دخترها...!)،
باید اذعان داشت که موضوع نمایش به طور کامل پرورش نیافته بود، یعنی یک مساله "علاقمند شدن دانش آموز دختر به معلم مرد" مطرح شده، اما در روند نمایش دیده می شود که معلم از هر خطایی مبرا ست (هرچند خیال پردازی های دختر در رابطه با آقای معلم به اخراج او منجر شده بود) و داستان تنها روایتی از این مساله بود، بدون آنکه آن را واکاوی کند، چه برسد به آنکه راه حلی برای حل آن ارائه دهد!
اما از اینها که بگذریم، نکات ظریف و مثبتی هم در این نمایش بود که نمی توان از آن چشم پوشید:
• هر پرده ی اثر، یک ماه سال بود که از مهر شروع و تا خرداد ادامه داشت، بی تابستان! (فصل شادی های کودکانه حذف می شود) و سه بازیگر اثر بسیار ظریف از یک وضعیت (یک ماه) به موقعیت دیگر
... دیدن ادامه ››
می رفتند.
• چرخ وفلک وسط حیاط مدرسه (نقطه ی مرکزی صحنه ی نمایش)، که شروع و پایان نمایش بر روی آن است، انتخابی بسیار هوشمندانه بود. چه در ابتدای اثر که برا آن قفل می زنند، و چه در انتها که "بچرخ تا بچرخیم" را یادآور می شود!
• دیوار مدرسه که از سالهای دور (همان زمان که تعلیم و تعلم عبادت بود) رنگ نخورده است، و حالا رنگ هم که می خورد ردی از گذشته را همچنان دارد، و رنگ آن چه هوشمندانه رفته رفته با حرکت قلم موی آقای معلم تغییر می کند، و همین نقشی که بر آن می آید چه داستان ها که در نتیجه ی تخیلات یک کودک نمی سازد.
• بازیهای اثر اگرچه فراز و فرود چندانی نداشت، اما نمایشی قابل قبول و درخور بود.
• دیالوگ های اثر اگر چه از جنس گفتمان های روزمره بود، اما در بسیار از موارد جملاتی قابل تامل را بیان می کرد.
• بارداری خانم ناظم (همسر آقای معلم نقاشی) در پایان نمایش، شاید نوید تولدی دوباره بود، چیزی که شاید امیدی برای فردایی بهتر را در پی داشته باشد...