#محمد_رحمانیان را از سال ١٣٨٤ با نمایش دیدنى #فنز شناختم، بعدها آثارى چون #ترانه_هاى_قدیمى ، #ترانه_هاى_محلى و نمایش کم نظیر #آینه_هاى_روبرو را از او دیدم... و امشب #لیلاوچندمسافر
بخش اول-لیلا
داستان مرد شیمیایى و همسر همراه (و البته دانشجوى موسیقى) اگرچه تکرارى بود، اما تاثیرگذارى ش برقرار بود، و #فریبا_متخصص چه هنرمندانه در این بخش نقش آفرینى میکرد.
بخش دوم- چند مسافر
حکایت راننده ى تاکسى با چهار مسافر که عازم مشهد هستند، ٥ روایت، ٥زندگى و ٥ معجزه!
غالب داستان ها از آن جنس حکایاتى بود که بالاى منبر حضرات زیاد شنیده ایم، و چقدر این داستان ها اینجا دلنشین تر و باورپذیرتر مى نمود!
بازى
... دیدن ادامه ››
ها روان و عالى و مخاطب را چنان همراه میکرد که با آن گریه کند، بخندد، اندوهگین شود و به بزرگى معجزه إیمان بیاورد!
محمد رحمانیان شاید بیش از هر چیز و بیش از دیگران به #موسیقى_تئاتر هایش شهرت دارد! یادم مى آید در ترانه هاى قدیمى اولین بار بود که نام #على_زندوکیلى را مى شنیدم و در چه زمان اندکى زندوکیل به شهرت زیادى در دنیاى موسیقى دست یافت!
شاید عده اى رحمانیان را در این خصوص به تکرار متهم کنند، اما مى توان این سبک را از او پذیرفت و به عدم پیوستگى نمایش هایش خرده نگرفت و با چندین حکایت مجزا در غالب یک اثر همراه شد.
در لیلا و چند مسافر هم #نیما_مسیحا به خوبى بخش ترانه خوانى را عهده دار بود و تا حدى متن ترانه با داستان اجرا همراه می گشت!