درود
وقتی تنها یک صدم ثانیه از رستگاری قبل از مرگ را دیدم....
این نمایش یکی از بینظیرترین تجربههای زندگی من بود و هست. به نظر من فلسفه ذهنی پشت این تفکر یک عرفان شرقی خاص و محضه. خیلی زیاد من رو یاد سریال لاست انداخت. (که به نظرم یکی از بهترین سریالهای تاریخه مخصوصا با اون نوع تموم شدنش که خیلیها مخالفن). خیلیها اعتقاد دارند که شما در لحظه مرگ در یک صدم ثانیه به یک آگاهی میرسین و به قولی رستگار میشین. جدای از این نگاه، تفکر عرفانی پشت تک تک دیالوگها چندجایی اشک من رو در آوورد. تفکر تفاوت پرواز با پرتاب شدن و آن گوزن ۴۰ ساله که در نهایت چیزی خواهد شد که قطعا «آنچه بود» نیست، برای من آرامشی بود که در خلال دردها به تفکری تزریق میشه. «کندن کار دشواریست اما دشوارتر پرواز است.» و البته آن «وَ» که برای من مثل این بود که این نمایش تنها یک سهنقطه به آنچه که از زندگیام تا امروز میدونم اضافه میکنه و هر چی که گفتم «میدانم» رو زیر سوال میبره...
بینظیر...