هر اسارت
رنگی داشت
رنگ خون
رنگ اشک
رنگ خزان
رنگ برف
رنگ....
هر اسارت
قفلی بود
بر دهان
هر اسارت
واژه هایی بود
که در زهدانِ کلمه
دلمه بست و
جاری شد
به درد
بر گونه های سیلی خورده و
لبهای ... دیدن ادامه ›› همیشه خاموش...
آه
هر اسارت
با هر رنگی
زشت بود و
غمین
و من
هنوز رنگها را
می گریم
تا که پایان گیرد روزی و
زلال شود
چون اشک چشم..