این آدما همیشه یه سطل آب دارن که بریزن رو ما...
عالی بود؟!
همیشه میشه بهتر بود اما می خوام به این نمایش یه "عالی بود" بدم
به نیم تنه ی پایین پیتر که اصلا تو ویدئو لایو معلوم نبود اما طراحی شده بود باید آفرین گفت.
واقعا از سالن اومدم می خواستم باز بلیطشو بگیرم، حیف فرصتش نیست
همچنان بازی های زیرکانه و ظریف جواد عزتی ادامه داره...
و اما متن... شباهت ایران و آمریکا... شباهت ایران و خیلی جاهای دیگه
برای من نکته همین جاست، روی هیچ چیز هیچ شهری نباید حساب کرد،
به نظرم این دیالوگ به اندازه کافی درشت بهش پرداخته نشد که "باید رو
... دیدن ادامه ››
خودمون حساب کنیم"... چرا استخدام بشیم؟ چرا شغلمون مغهوم بودن ما باشه؟
چرا استخدام نکنیم و به مستخدمینمون یاد ندیم که شغل بخشی از همه چیزه و نه همه چیز...؟ به عبارت دیگه "پول" بخشی از همه چیزه نه همه چیز.
متاسفانه تو شرایطی قرار داریم که سطح نیازامون به دلیل مالیجات به نازل ترین مرتبه سقوط کرده، تو این شرایط پول (و به تبعش شغل) میشه همه چیز.
دیگه جایی برای رویا و خلاقیت و کار کردن برای جسم و روح نمی مونه. مسخرست اما دغدغه شدن ملزومات زندگی، زندگی رو از آدم می گیره، جالب اما زمانیه که میگن گرسنگی انسان رو بیشتر به یاد خدا (یا خود) میندازه، بعضی هندی ها هم با "نداشتن و نخوردن" می تونن چهارزانو از زمین بلند شن یا رو میخ بخوابن.
کسی عاشق نداشتن نیست پس آدمایی که نه خیلی دارا هستن و نه خیلی ندار دائم باید مواظب دارایی هاشون باشن و به فکر افزودن.
دیدن داشته ها چقدر سخته...
برگردم به نمایش. انقدر موضوع قوی بود که به نظرم اجازه داشت هر شوخی بکنه، اروتیک، زشت و ... چون چیزی از ارزش های نمایش کم نمی کرد؛) و این طور به نظر نمی اومد که دارن ضعف نمایشنامه و دراماتورژی رو با شوخی های نابجا هرچند خنده دار پوشش می دن. چون ضعفی وجود نداشت
واقعا اگه بخوام از خستگی از این شهر برم، کجا می تونم چنین نمایشی رو ببینم، چنین بارقه هایی از امید به هنر رو...
- ترجیح می دادم برای تعویض پرده ها سالن کاملا تاریک می شد
- نمونه ی کارگردان خانوم باقری قطعا تحسین برانگیزتر از بازیگرشه
توصیه: یک بار تنها و یک بار با هر کی که باهاتون اومد ببینید