گفتوگوی ایران تئاتر با کهبد تاراج کارگردان نمایش "ناتمام"
حرف مردمان جنوب شهر را خوب می فهمم
ایران تئاتر: نمایش "ناتمام" سیزده سال پیش به کارگردانی آناهیتا اقبالنژاد در سالن شماره ۲ مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفته بود و از متن های دهه هفتادی محمد چرمشیر محسوب می شود. کهبد تاراج کارگردان جوان تئاتر، نزدیک به یک دهه است که در تئاتر حضور ملموسی دارد و در آثارش عمده توجه اش به طرح مسائل و دلمشغولی های طبقه فرودست جامعه است.
تاراج در نمایش "ناتمام" به سراغ روایت زندگی سه زن میرود که قصه زندگیشان پازل شخصیت زن دیگری را تکمیل میکند. کهبد تاراج نویسنده
... دیدن ادامه ››
و کارگردان تئاتر از دهه هشتاد فعالیت خود را آغاز کرده است. "نبش قبر خاطرات یک مرد زنده که سالها پیش مرده بود"، "سوگواری قبل از مصیبت"، "نکبت"، "نسیان"، "نظامآباد"، "قهوه تلخ"، "باداباد" و "جوادیه" از جمله کارهای مهم کارنامه کاری تاراج هستند. داستان این نمایش درباره سه زن با نامهای بیتا، فائقه، نازنین است که در جایی نامشخص درباره شخص نامعلومی شهادت میدهند. آنها شروع به درد دل میکنند و مشکلاتشان را در روند اجرای نمایش بازگو میکنند. متن این نمایش داستان مینیمال زنانهای است که به بیان معضلات زنها در جامعه میپردازد. نمایش "ناتمام" شامل سه مونولوگ است. این نمایش نوشته محمد چرمشیر است و از دهم مردادماه تا پنجم شهریورماه، ساعت ۱۸:۴۵ با مدتزمان یک ساعت با بازی الهام شعبانی، غزاله جزایری و ترانه کوهستانی در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه است.
با کهبد تاراج کارگردان پُر شروشور و انرژیک که یکی از دغدغههایش پیادهروی شبانه در خیابان لالهزار است درباره اجرای نمایش "ناتمام" گفتوگویی انجام دادهایم...
-سه زنی که در نمایش، زندگیشان را برای مخاطب روایت میکنند هر کدامشان متعلق به دهههای پنجاه، شصت و هفتاد هستند. دلیل انتخاب این سه دهه چه بود؟
-در متن محمد چرمشیر چنین تأکید زمانی وجود نداشت و خودم خواستم که این تغییرات را با توجه به طراحیهایی که داشتم انجام بدهم. نمایشنامه محمد چرمشیر شامل سه مونولوگ تخت بیست دقیقهای بود و من برای اینکه ریتم و هارمونی فضای نمایش برای تماشاگر خستهکننده نباشد آن را تبدیل به هجده اپیزود کردم. ساختار نمایشنامه به صورت ایستا و ساکن است و میزانسن خاصی ندارد و شخصیتها رو به مخاطب نشسته و حرف و مشکلاتشان را بازگو میکنند و کار دیالوگمحور محض است. همانطور که اشاره کردید در نمایش به سه دهه متفاوت پرداختهام و سه زن نمایش نمادهایی از زنان جامعه هستند و به نظرم این سه دهه، در تاریخ معاصر ما دهههای مهم و اثرگذاری هستند.
-تغییراتی که اشاره کردید، باعث میشود مخاطب در حین اجرا با تکگویی و مونولوگ صِرف روبهرو نباشد؟
-محمد چرمشیر متن نمایشنامه "ناتمام" را هجده سال قبل نوشته است و اجرایی از این متن در همان زمان دیدم که به طور کامل به ساختار مونولوگگونه اثر وفادار بود. اما معتقدم که ساختار مونولوگ صِرف در این مقطع زمانی خیلی جواب نمیدهد و تاریخ مصرفش به انتها رسیده است.
-بنابراین در متن نمایشنامه دراماتورژی انجام دادید؟
-اگر این تغییرات را دراماتورژی قلمداد کنیم، بله این کار را انجام دادهام.
-آیا در این زمینه با محمد چرمشیر هم مشورتی انجام دادید؟
-نه، صحبتی انجام نشد و علاقهای نداشتم که محمد چرمشیر در جلسات تمرین حاضر بشود و از ایشان برای دیدن اجرا دعوت کردم.
-بعد از دیدن نمایش چه نظری داشتند؟
-هنوز به دیدن نمایش نیامدهاند.
-سه زن نمایش همگی متعلق به طبقه پایین جامعه با سواد و معلومات کم هستند. طبقهای که در اغلب آثار شما به عنوان شخصیتهای محوری حضور دارند؟
-بله، در نمایشهای قبلیم قهرمان آثارم مردمان جنوب شهر هستند. من حرف مردمان جنوب شهر را بیشتر میشناسم و دغدغههای این آدمها را راحت می فهم و خودم هم بچه پایین شهر هستم. اگر نگاهی دقیق به تحولات، رخدادها و حوادث اجتماعی داشته باشیم، جرقه اصلیاش از همین پایین شهر زده شده است. مردم جنوب شهر به واسطه فقری که با آن درگیر هستند، آدمهای معترضی هستند و برای تغییر شرایطشان تلاش میکنند. نمایش "ناتمام" را در سالنی اجرا میکنیم که نزدیک پایین شهر و حوالی مرکز شهر تهران است و مخاطبانش هم آدمهای متوسطِ رو به پایین هستند. به همین دلیل فکر میکنم دیدن نمایش "ناتمام" برای این جنس از مخاطب ملموس تر است.
-یکجورهایی برای مخاطبان عامتر دیدن نمایش جذابیت بیشتری دارد؟
-بله، مخاطبانی که معصوم هستند.
-معصوم از چه نظر؟
-یعنی مخاطبانی که وارد سالن اجرا میشود معصومانه کار را نگاه کنند تا تأثیر نمایش روی ذهنشان بیشتر باشد.
-جنس و منش شخصیتی سه زن نمایش "ناتمام" با زنان جامعه امروز ما خیلی تفاوت دارد؟
-درست است. اما مخاطبی که به دیدن نمایش ما میآید و جوان هم هست، شاید مادر، خواهر و یا همسرش چنین خصلتهایی داشته باشد و بنابراین با این شخصیتها بیگانه نیست و توسط زنانی بزرگ و تربیتشده که متعلق به دهه شصت و هفتاد هستند. به نظرم حتی مخاطب مرد هم میتواند با این شخصیتهای زن ارتباط برقرار کند. همانطور که از اسم نمایشنامه برمیآید متن، متن نصفهای است.
-اعتقاد دارید محمد چرمشیر انتهای نمایش را به عهده ذهنیت و استنباط مخاطب واگذار کرده است؟
-این سه زن میآیند و یک سری درد و دل انجام میدهند و میروند پی کارشان.
-در نمایش این حس به مخاطب منتقل میشود که کارگردان نمایش حس سمپاتی با این سه شخصیت دارد؟
-در طول تمرینات چنین رویکردی مدنظر نبود و در زمان اجرا این حس شکل گرفت و به آن دست پیدا کردیم. به نظر من اجرا یکجور تمرین با تماشاگر است. ما هر روز ضمن تمرین با تماشاگر تجربه جدیدی را میآموزیم و در کنارش واکنشهای متفاوتی هم از مخاطب دریافت میکنیم. اعتقادی به مکانیکی و طبق یک روال مشخص و ثابت کار کردن ندارم. تأثیرات و ریاکشنهای مخاطب را دریافت میکنیم و خودبهخود در اجرای فردا شاهد موارد جدیدی هستیم.
-بنابراین دست بازیگران در هر شب اجرا برای انجام تغییرات که ماحصل استنباطشان از واکنش مخاطبان است باز است؟
-نه، کارمان چارچوب دارد و اگر بداهه را تکنیک بدانیم و بازیگر بخواهد از تکنیک بداهه استفاده کند، به آنها گوشزد میکنم که شرایط چگونه است. شب قبل الهام شعبانی در بازیاش ورقه سفید را بالا و نزدیک صورتش آورد و من بعد از اجرا از او پرسیدم که چرا این کار را انجام داده است؟!
(گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی)