می کده در فرشتگان
یعنی افتادن مقیم
میکده یعنی من به هوش نمی آیم
یغمای چشم تو بیمحابا
تازیده بود
اسب که در بلندا
در یلدایی طولانی
جا خوش کند
و از من هیچ نمانده
تا تو بیایی
و عشق
از شبدر سلیس
بود
که پنهان شد
عمیق که عشق می ورزمت
از رودخانه و سنگ
می بویمت
اگر
... دیدن ادامه ››
بگذرم
زین پس
هزار سال جدایی است
قسم به انگشتان تو
به جلالش
که لکنت سپید
همیشه همراهم بود
تمام من
اگر باور می کردی
از این دف شهید
پرواز دست را اسطوره می کنم
بوی تو می دهم این بار
بوی تو
بر فراز بنفشه
از کشتار آینهها
که محصول روزهای ماست
رونق ممنوعهی لبانت
چرا عشق را می آویزند
چرا
از دروازه های شهر؟
مهربانی مصیبت
در انکسار بوسه
از حشاشین که ایمان آب را فراگرفته اند
و تو نیامدی
و من در تمدید غم
طولانی شدم
30/8/95