دلنوشته ای از #کورش نریمانی برای نمایش رئال
دیشب ، افتتاح نمایش « رئال » - کاری از دوستان جوان همولایتی ام - بهانه ای شد که نه از سر تعارفات بی مایه معمول ، بلکه به خاطر رویکرد درست و امیدوارکننده ای که این گروه دوست داشتنی در پیش گرفته اند ، چند خطی بنویسم .
اول اینکه خوشحالم که به تماشای نمایشی نشستم که ظریف و شسته رفته و موجز و بی ادعا ، موضوعی به روز و مبتلابه جامعه را به صحنه آورد ، بی آنکه اسیر شامورتی بازی های بی ربط مرسوم برخی نمایش های معمول این روزها شود . همه چیز نمایش « رئال » ، در حد و اندازه های خود به قاعده و ساده و خلاقانه طراحی و به اجرا گذاشته شد . از متن نمایشنامه گرفته تا کارگردانی و بازی بی پیرایه ی بازیگرانش ، در قواره ی یک کار جمع و جور و تأثیرگذار با ریتم مناسب ، فراتر از توان و تجربه ی دست اندرکاران جوانش به صحنه آمد .
اما .... آنچه خوشحال ترم می کند اینکه سرانجام در میان خیل گروه های سینه چاک جشنواره ای
... دیدن ادامه ››
تئاتر ، بالاخره گروه هایی هم پیدا می شوند که مسیر درست و منطقی کارشان را - به سختی - به سمت تئاتر اصیل و حرفه ای باز می کنند . گروه هایی اندک که به جای دلخوش کردن به حضور موسمی در جشنواره ها و احیاناً بردن یا نبردن جایزه ای و گرفتن یا نگرفتن تقدیرنامه ای ، با جسارت ستودنی نمایش شان را به اجرای عمومی - آنهم در پایتخت - می رسانند .
آرزوی موفقیت بیشترمی کنم برای گروه جوان نمایش « رئال » که زودتر از موعد معمول به این بلوغ فکری و هنری رسیدند . و همیشه ناراحت و نگرانم نسبت به سرنوشت کارگردانان و گروه هایی که سالهاست از این جشنواره به آن جشنواره راه خود را گم کرده اند و همه ی داشته ها و نداشته هاشان از تئاتر ، تنها به حضور موفق یا ناموفق در جشنواره ای خلاصه می شود و تمام . ................ کورش نریمانی