حکایت عجیب گونگادین، میلیونر گمشده/ بررسی زوایای پنهانی پس از نیم قرن
مستند کنجکاوی برانگیز «برای گونگادین بهشت نیست» در سینماهای گروه هنر و تجربه به نمایش درآمده است.
عصرایران - صبح یک روز گرم تابستانی، درست قبل از طلوع خورشید همیشه تابان روز چهارشنبه نهم تیرماه 1344 مثل همیشه، سحرخیز و قبراق بر می خیزد و آماده رفتن به دفتر کارش می شود. کاری که با شور و اشتیاق انجامش می دهد. در طی سالیانی درازی که در این شغل بوده لحظات متفاوتی را تجربه کرده و شاهد درد ها و رنجها و صد البته شادی های بسیاری بوده است .
آن شب خواب هرگز به چشمانش نرفت و ناباورانه منتظر اتفاقات هیجان انگیز و خبرهای جنجالی تازه تری بود. شبی که با سایر شب های دوران حرفه ای او تفاوت بسیار داشت. شبی پر از استرس و هیجان که خواب را از چشمانش ربوده بود. هیجان و استرسش از این جهت بود که او اولین ایرانی است که از خبری به این مهمی آگاهی یافته بود. خبری که شوک بزرگی در او ایجاد کرده و با طلوع خورشید در جامعه نیز ایجاد خواهد کرد. خبری که غرور ملی را به کشورش تزریق می کند و جنجالی
... دیدن ادامه ››
در عرصه مطبوعات و ادبیات کشور به پا خواهد کرد.
غلامحسین صالحیار، موسس واحد خبر خبرگزاری رادیو ـ تلویزیون ملی ، موسس نخستین خبرگزاری غیر دولتی ایران به نام پرس ایجنت، سردبیر روزنامه اطلاعات، نخستین سردبیر روزنامه آیندگان ، سردبیر خبرگزاری پارس ، عضو موسسان سندیکای روزنامه نگاران ایران و مولف چندین کتاب از جمله «چهره مطبوعات معاصر» است.
او برگزیده شده بود تا نامی را زنده کند که در صفحات زندگی و روزمرگی ها گم گشته و تاریخ برای چند دهه جفایی در حقش روا داشته است. او حامل خبر مهمی برای این سرزمین بود، خبری که بی اغراق برای بخش عمده ای از مردمان این سرزمین شگفت انگیز و ناباورانه بود و هست. خبری که تاکنون، کنجکاوان و علاقه مندانش را به دنبال خود کشانده است .
چهارشنبه نهم تیرماه 1344 با رسیدن روزنامه ها به پیشخوان دکه های سراسر کشور در صفحه اول روزنامه اطلاعات، خبری منتشر می شود که چشمها را به خود خیره می کند و کنجکاوی مخاطبانی را بر می انگیزد، که هر روز منتظر رسیدن روزنامه ی محبوب خود هستند . تیتری با عنوان " میلیونر گمشده ". یک ایرانی گمنام با نوشتن کتابی صاحب میلیونها پول شده ولی خودش خبر ندارد.
غلامحسین صالحیار از قول روزنامه دیلی اکسپرس می نویسد : یک ایرانی گمنام میلیونر شده است و خود او خبر ندارد !
در روزهایی که مردم تمام سعیشان را می کنند تا از غافله تجدد و تجمل عقب نمانند و جامعه به سوی تغییری اساسی گام بر می دارد ، همین یک جمله کافیست تا هر رهگذری را به خودش جلب کند. تیتری که عموم جامعه را به خرید روزنامه و خواندن آن ترغیب می کند. در ایامی که با چند صد هزار تومان می توان روزگار را با خوشی و شادی و رویایی زیست، داشتن میلیونها تومان پول آرزویی بس زیبا و شوق انگیزو دست نیافتنی است. همه کنجکاو شده اند بدانند این خوشبخت ترین مردم کیست که این چنین باز شاهی و شکوه بر شانه اش نشسته است؟ تاکنون کجا بوده و به چه کاری مشغول بوده است؟ چگونه توانسته است به این سعادت دست یابد؟ چطور می شود یک نفر صاحب میلیونها پول شده باشد و خودش خبر نداشته باشد؟ از کجا و چطور می توان او را یافت و این خبرخوش را به او داد و شاید بتوان مژدگانی بسیاری نیزگرفت ؟ چطور هیچ یک از بزرگان ادبیات این کشور تا کنون هرگز نامی و نشانی از این شخص نشنیده اند ؟
او در کنار کدام ادیب فرزانه درس آموخته که این چنین یک شبه ره صد ساله رفته است ؟ مردم با اشتیاق فراوان سطر سطر روزنامه را می خوانند. باسوادها برای افراد بی سواد توضیح می دهند. آنان چنان با شور و اشتیاق و با چنان آب و تابی حادثه را شرح می دهند که گویی خود، این موفقیت بزرگ را کسب کرده اند. خبری که پیش از این در کشور انگلستان غوغایی به پا کرده بود و رسانه های زیادی به شرح ماجرا پرداخته بودند و امروز این خبر به کشور ما ایران ، یعنی کشور " نویسنده میلیونر گمشده " هم رسیده بود .
خبر دهان به دهان بین مردم کوچه و بازار پخش می شود . عده ای هیجان زده و عده ای ناباورانه جویای خبر می شوند . کتاب "برای گونگادین بهشت نیست " چندین روز ، پیش از انتشار خبر در ایران و در ژوئن سال 1965 در کشور انگلستان به چاپ می رسد. کتابی که گفته می شود توسط یک روستایی بی سواد نوشته شده و این موضوع باعث استقبال غیر منتظره خوانندگان و ثبت رکورد پرفروش ترین کتاب سال در انگلستان و امریکا می شود و خیلی زود همه با استعداد جدیدی در ادبیات آشنا می شوند .
"برای گونگادین بهشت نیست " به سرعت به زبان های هندی ، ژاپنی ، سوئدی ، فرانسه ، آلمانی ، دانمارکی و.... بعدها توسط غلامحسین صالحیار به فارسی نیز ترجمه می شود. کتابی که جذابیت سرگذشت نویسنده اش کمتر از خود داستان نیست. صالحیار خبرش را چنین ادامه می دهد : " خبر از این قرار است که شخصی به نام "علی میر درک وندی" در زمان جنگ جهانی ( سال 1943 و با ورود ارتش متفقین به ایران ) در خوزستان به استخدام باشگاه افسران انگلیسی و آمریکایی در می آید. این شخص با حسن خدمت موفق می شود که سرپیش خدمت تالار نهار خوری باشگاه شود و روابط بسیار نزدیکی با افسران انگلیسی و آمریکایی پیدا می کند و ضمنا زبان انگلیسی را به خوبی را می آموزد.
رابطه "میر درکوندی" با افسران آنقدر صمیمانه می شود که نام مستعار او را " گونگادین " می گذارند. پس از جنگ و خروج نیروهای خارجی، مدتی از میر دریکوند خبری نمی شود. او به وسیله یکی از آشنایان خود نسخه ای از کتاب را که به انگلیسی عامیانه و تحت عنوان " افسران انگلیسی و آمریکایی " نوشته بود، به لندن می فرستد. با پیگیری های ستوان همینگ معلم انگلیسی علی در دوران حضورش در ایران، این کتاب نظر یکی از ناشران را جلب می کند و تحت عنوان "برای گونگادین بهشت نیست " به چاپ می رسد . اینک مقامات انگلیسی ناشر کتاب جهت پرداخت حق التالیف نویسنده در جستجوی این شخص هستند و حتی یکبار یک نفر از طرف این موئسسه سفری به ایران کرده و چون نویسنده ظاهرا اهل بختیاری بوده (تصورات اولیه از زادگاه علی ) تمام منطقه بختیاری را گشته ولی از او اثری بدست نیاورده است. دیلی اکسپرس در توصیف کتاب اضافه می کند: پیتر سلرز هنرپیشه معروف انگلیسی پس از خواندن آن گفته است که یکی از شیرین ترین کتابهایی است که من در عمرم خوانده ام.
صالحیار با نوشتن این خبر شور و هیجانی در جامعه بوجود می آورد. برای اولین بار نام علی میر دریکوندی نویسنده کتاب " برای گونگادین بهشت نیست " به سرعت در سراسر ایران پخش می شود. همه درصددند تا هر طور شده خالق این داستان زیبا را بیابند. غلامحسین صالحیار دفاتر سرپرستی روزنامه اطلاعات در سراسرکشور را به کمک فرا می خواند تا شاید اثری از این نویسنده گمنام پیدا کنند.
پنجشنبه دهم تیرماه 1344 به واسطه نام خانوادگی علی، تنها قوم ایرانی با نام میر دریکوندی را، در لرستان شناسایی می کنند. حالا پس از نیم قرن سکوت، سید غلامرضا نعمتپور، فیلمساز لرستانی با ساخت فیلمی توانسته است زوایای پنهانی از زندگی نویسنده مهجور همشهری اش را آشکار کند .
نعمت پور در این خصوص به عصرایران می گوید: «روزها و شب های بسیاری به این مرد روستایی زاده فکر می کنم و خیلی دوست دارم بدانم چه در سر داشته است. مردی که در گمنامی تمام زیست و شاید بتوان لقب بی ادعاترین فرد جهان را به او داد. مردی که زندگیش شاید شبیه افسانه ها باشد اما واقعی است. مردی که بهشتش را هرگز دراین جهان نخواست.»
او بیان می کند: «پس از ساخت مستند "برای گونگادین بهشت نیست " با جان و دل درک کردم که دستان طبیعت هرگز عشق را محو نخواهد کرد حتی اگر بیش از هزار سال سکوت کرده باشد. من تک تک روزها و شب هایی را با علی یا همان گونگادین زیسته ام اما هرگز نتوانستم درکش کنم. به قول دوست و همراه خوبم کرمرضا تاجمهر، داستان نویس خوش ذوق لرستانی که می گوید: از آنجا که تاکنون هیچ خبر موثقی از بهشت و دوزخ گونگادین نرسیده، معلوم نیست جستجویاش برای یافتن روزنهای همیشگی به بهشت، نتیجه داده، یا خیر؛ اما جستجوی ما برای یافتن سرنخی تازه از زندگی مبهم «علی میردریکوندی» در روزهایی تنهایی اش، به جاهای جالبی رسید که به واسطهی آن میتوان به بخشی از ابهامات زندگی مشقتبار او پاسخ داد.»
نعمت پور در ادامه می گوید: «خیلی ها در این مسیر مشقت بار همراهم بودند که با زبانی قاصر سپاسگزارشان هستم و در این بین بخش بزرگی را مدیون همسرم لاله روزگرد هستم که با کاوش در جهانی خارج از سرزمینم روح تازه ای به درک و باور علی در فیلم دمید؛ امیدوارم فرصت دیدن این فیلم برای همگان فراهم شد تا با زوایای پنهانی زندگی این مرد بیش از پیش آشنا شوند.»
* مستند "برای گونگادین بهشت نیست" در گروه هنر و تجربه اکران شده است. این مستند تاکنون جوایز بسیاری از جمله سیمرغ بهترین پژوهش جشنواره فیلم فجر و بهترین مستند پرتره جشنواره سینما حقیقت را به دست آورده است.