در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آنا عـلـّامی درباره نمایش دپوتات: تاملی بر دپوتات! : مدتیست در ابتدای ورود تماشاچیان به سالنها، همزما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:47:06
تاملی بر دپوتات! :

مدتیست در ابتدای ورود تماشاچیان به سالنها، همزمان موسیقی نمایش ها با توجه به محتوا، فضای حاکم بر کار، و سبک نمایشی، نواخته میشود و تماشاچی حتی اگر پیش زمینه ذهنی قبلی از کلیت محتوای نمایش نداشته باشد ، کمی تماشاچی را به فکر وامی دارند که قرار است اثری با مضمون تراژیک...کمیک ...و یا.... ببیند- در دپوتات نیز دو موسیقی ابتدایی حس و و حال محیطی که قرار است اتفاقاتی اگزجره شده! طنز آمیز یا پر تحرک و پر تنش را در بر داشته باشد ، برای مخاطب ، به همراه داشت و مناسب بود

X ---> اما آیا تا انتهای نمایش به خوبی انتقال مفاهیم و یا چیزی که مخاطب انتظار داشت ببیند ، به خوبی توسط کلیه عوامل عزیز و گرامی دپوتات هدایت شد و صورت گرفت؟؟! و آیا با میزانسنها توانست تمام حرفهایی که در این اثر بامعنا ، قابل تامل ؛ خوب و در واقع تئاتری که در ظاهر کمدی شیرین و تلخی! بود - اما نقدی اجتماعی - سیاسی در بر داشت و اخلاقها ،صفات و رفتارهای نابجایی که به اصطلاح قبح این اعمال، کلا از بین رفته و بازخوردهای فردی و اجتماعی در بر داشته و خواهد داشت را میخواستند نشان دهند اما به درستی انجام شد؟ و یا با ریتمی که پویایی خاص می طلبید در این کار ،، و دقیقا ... دیدن ادامه ›› میزانسنها و طراحی صحنه می توانست در این امر بسیار مفید واقع شود (که متاسفانه زیاد این امر صورت نگرفته بود)، دقت و بازبینی لازم صورت گرفته بود؟ دیده شد یا نه؟ حس شد یا نه؟
----> به شخصه می توانم بگویم تا حدی نه! و تا حدی بله!

* روابط فردی،اجتماعی، عدم توجه به مسائل و امور مهم زندگی انسانی در یک جامعه،عدم صداقت ،رواج دروغ و دغل و ایجاد تنشها ،شکها ،استرسها در محیط خانواده و کار و در نهایت تاثیر آن در کل جامعه ،سیاستهای غلط و افکار دگم و دیکته شده ! و صرفا اصرار بر رفتار های به اصطلاح خشکه مذهبی - اعتقادی ،در هررر جامعه ایی که بهانه ایی و وسیله ای برای سرپوش گذاشتن بر روی خطاها و انجام کارها از مسیر نادرست می باشد- به خوبی بیان شد

x---> مسئله ی دیگه ای که می تونست بیشتر بررسی مجدد و بازبینی بشود نوع چیدمان اکسسوار، طراحی صحنه و میزانسنها ست. آن هم طراحی صحنه و مزاانسن دادن بر روی سنی که هم کم عرض هست و هم عمق کم دارد. عدم طراحی صحنه ی کاربردی مناسب و چند عملکردی و عدم میزانسنهای متفاوت جذاب ، آنهم به دلیل اینکه فضای اجرا کم! و سن ،کم عرض و کم عمق هست یقینا دلیل حرفه ای و مناسبی برای این مسئله نیست. چرا که در کمترین فضا می توان با ایجاد خطای دید ، عمق بصری ایجاد کرد و میزانسنها با توجه به سبک و ریتم کار بیشتر به صورت مورب و از بالای چپ صحنه و بالای راست صحنه یه صورت موربی تا جلوی صحنه باشد نه اینکه در اکثر صحنه ها به موازات خط صحنه باشد و خستگی بصری به همراه داشته باشد و عدم انتقال کامل مفهوم اثر هنری خوبتان را در بر داشته باشد!

x---> نمونه هایی که می توانم اشاره کنم:
ما در ابتدای نمایش، برای چند ثانیه با صحنه ای مواجه ایم که دربها و لته و پنجره هایی متفاوت: قابهایی توخالی و قابهایی توپر( منظور فرم پنجره هست که قاب بندیه مفهومیه خوبی ایجاد کرده بود و قطعا پنجره ی قاب بندی شده ی تو پر در بالای چپ صحنه( از سمت تماشاچی سمت راست محسوب میشه) و همینطور پنجره ی قاب بندی شده ی توخالی در بالای راست صحنه( از سمت تماشاچی سمت چپ محسوب میشه)،کاملا مفاهیمی در بر دارد.خوب وقتی چنین طراحیه خوبی صورت گرفت ،چرا پس صرفا به عنوان اکسسواری بی مصرف و غیر کاربردی و به صورت موازی با خط صحنه قرااار گرفت؟!! دیالوگهای بسیار زیبا و پر معنای پدر(کشیش: دیمیتریوس) و شاگردش ( پرومته) و فیریکس و تئودور! میتوانست در وسط و کنار یا پشت این قابها نیز صورت بگیرد و میزانسنی خوب ایجاد بشه با انتقال مفهوم بسیار خوب و به جا!
آیا فضای خالی پشت پنجره ی توخالی وجود نداشت! ؟؟ با اجازه ی شما عزیزان هنرمند میگویم :داشت! ولی طرح صورت گرفته بدون استفاده واقع شد و حیف!
و اتفاقا چقدر همخوانی با مفاهیمی که کاراکترها در دیالوگهایشان ارائه می دادند داشت .پنجره ها میتوانستد مورب در دو گوشه بالای صحنه باشد برای ایجاد عمق و ارائه میزانسنهای مورب و راه رفتنهایی که تنش و تقابل را به صورت قطع کردن مسیرها از گوشه و کنار بالای صحنه تا جلو و پایین صحنه نشان دهد . به جای استفاده ی زیاد از دربها و رفت و آمد خسته کننده و در خطی مستقیم به سمت فضای پشت درب.،..دربها می توانستند در بکگراند باشند(کاملا ترکیب بندی و میزانسنهای مناسب با ریتم و محتوای نمایش ایجاد می کرد). حتی جای کاناپه در قسمتی بود که اجازه تقابل و کشمکش کاراکترها و درگیری و تنش و گام برداشتنهای مناسب با دیالوگها را ،میگرفت. پنجره ها خود به تنهایی با قاب بندیهایی که داشتند توپر و توخالی :به تنهایی مفهوم خوبی در محتوای کار ایجاد میکردند و میتوانست بسیار کاربردی باشند.وقتی این امر صورت نمیگیرد پس وقتی کلا این دو طرح نمی بود نیز در کار تاثیری نداشت!

اگر طراحی ایی صورت میگیرد چه بهتر که فقط به عنوان یک اکسسوار بی مصرف یا بکگراندی که صرفا فقط ابراز وجود کند!،، نباشد! و بهتر هست عملکرد چندگانه داشته باشد با توجه به فضای محدود طراحی مناسبتر و میزانسن مناسب بهتر جواب میداد که متاسفانه در این مورد کمکاری صورت گرفته بود یا عدم توجه.
طراحی لته ها و پنجره بصورت خطوط شکسته و زاویه دار ، باعث می شد به سن کم عمق ، فرمی خاص بدهذ و این فرم ، فضایی بهتر در اختیار بازیگران هنرمند قرار میداد که گامها و میزانسنهایی غیررررتکراری و غیر خط موازیه افقی صحنه داشته باشند.
در این نمایش خوب و تامل برانگیز که هم شامل نقد روابط و رفتارهای اشتباه انسانی و نقد اجتماعی توام با تنش و درگیری و تقابل هست ،حرکت کردن مداوم به موازات خط افقی صحنه یا در جاهای تکراری ارزشِ مفهومِ نمایش خوبتان را کم می کند و بعضا بی معنی جلوه می دهد.(حرکاتی به موازات شانه ی هم ...در یک خط صاف...فقط نشستن ...ایستادن)زیاد مناسب نبود

** شاید یکی از بهترین صحنه ها و میزانسنها که در کار تماشا کردم: صحنه ای بود که گام برداشتنهای خاص و تعریف شده و زیکزاگی از وسط(عمق صحنه) به سمت جلوی صحنه توسط پدر(کشیش دیمیتریوس: آقای دارابی گرامی) و ( پرومته »آقای شرفی گرامی) بود .آیا کماکان فضا کم نبود؟ ! بله !فضا همان فضای محدود بود ولی با میزانسن خوب و متفاوت در این بخش و قطعا ایده و خلاقیت و بداهه گویی های خود دو بازیگر هنرمند که صد البته با هدایت آقای اتابک نادری گرامی نیز همراه بوده، نقطه ی عطف نمایش شده بودند حتی از لحاظ حرکات و بازی خود آقای شرفی عزیز و آقای دارابی عزیز ، با اینکه حضور مقطعی و کمتری در نمایش داشتند ولی به عنوان وزنه های سنگین و بسیار هنرمندانه ی این نمایش محسوب میشدند و اینجاست که تاثیر هنر و خلاقیت و سنگ تمام گذاشتن یک هنرمند حتی با حضور نسبتا کمترشان نسبت به سایرین بر روی صحنه، کاملا مشخص میشود که چقدر خوب تمام نمایش را تحت تاثیر بازی و هنر خوب خود قرار دادند.البته تمامی عزیزان هنرمند زحمت کشیدند و در قالب نقش خود خوب ایفای نقش کردند.

* از موارد خوب دیگری که مطرح شد و متاسفانه معضل جامعه ی خودمان نیز میباشد: اینکه افرادی که به هر قیمت قصد نماینده شدن ، کاندید شدن یا رسیدن به پست و مقامی را در یک جامعه دارند و معمولا با شعارهای دروغین میخواهند روی کار بیایند و مسائل و مشکلات مردم برایشان امور مهم تلقی نمیشود و اتفاقا اولویتهای مهم زندگی مردم را به عنوان دردسر یاد میکنند!(به خوبی در دیالوگها مطرح شد).قطعا انتظار مردم با توجه به حق طبیعیشان!که از مسئولین مملکت خود دارند، با وعده های پوشالی ای که کاندیدها میدهند، چندبرابر خواهد شد اما در نهایت کسی پاسخگو به نیازهای ملت نیست.

* بازیگر هنرمند(آقای قاسم روشنایی : پاپاتیاس) که با پیشبندی چرمین (پوشش دباغی!( و ابزار دباغی) با خشونت تمام به روی صحنه می آمد نماد بسیاااار خوبی از افرادی بودند که اتفاقا به قیمت کندن پوست ملّت و سلاخی کردن آنها( به اصطلاح عامیانه) ، و با تهدید و تعیین اما و اگرها :که اگر به خواسته خود نرسند و یا حتی اگر به عنوان دستنشانده های فردی دیگرند برای رسیدن به اهداف و مقام واقعا پوست بقیه را سلاخی می کنند .و این مسئله را ، کم ،در جوامع نمیبینیم !:)

* اشاره به خطاهای رفتاری به خوبی مطرح شده بود.مراعات با افراد فرصت طلب از روی ترس و به خاطر حفظ موقعیت و منافع شخصی (نه اینکه جلوی این افراد بایستند و آنها را از امور مهم شخصی حذف کنند!)، به خوبی عنوان شد

*غبارروبی ایی که (خانم مهشاد مخبری :کولا) برروی میز کار فیریکس(آقای اتابک نادری )انجام میدادند بسیار هوشمندانه و هنرمندانه طراحی شده بود و به نظرم مفهوم رو میرسوند...میز کاری بی نظم و شلخته و پر از پرونده های تلنبار شده که بخاطر بی توجهی و عدم رسیدگی ،خاک گرفته بودند و اشاره ی خوبی بود به عدم رسیدن به اموری که مهم هستند ولی در حال خاک خوردنند و وقتی یک فرد از عهده ی رسیدگی به وظایف شخصی و پرونده ها برنمی آید و کمک می طلبید آن هم کمک با روش و شیوه ی دروغ، آنوقت چه انتظاری میشود داشت که به مسائل و امور عادی مردمش و مملکتش! بپردازد:)

* صحنه های دیگری که بسیار به شخصه مورد توجه و تامل من بود : ارجاع دادن تمام امور و کارها و پیداکردن راه حل برای بهبود بخشیدن مشکلات خانوادگی یا اجتماعی به واسطه ی یکسری افکار دگم عقیدتی و سو ءاستفاده از تقدسات و شعار دادن روایات اصلی یا تحریف شده ای که بعضا چارچوبهای اشتباه و بسته ی فکری هستند و در پیشبرد زندگی امروزی و،با توجه به پیشرفتها ی علم روز، کاربردی ندارند و حتی بعضا باعت تصمیمگیری اشتباه و یا جمود فکری و تقلید کورکورانه میشوند .معمولا در جوامع مختلف این مسئله را مشاهده می کنیم.
کشیش می تواند به عنوان یک نماد یک فرد در هر جامعه ای از جمله جامعه ی ما باشد، ( نه صرفا به عنوان کشیش!) بلکه نمادی از افرادی که صرفا به صورت افراط گرایانه و حالت شعاری ،به بعضی مقدسات و فرایض بسنده می کنند و بعضا با افراط و تحکم در اعمال و گفتارشان و دخالت دادن مسایل سیاسی -عقیدتی ،بقیه افراد را میخواهند از صفات و و ذات خوبی انسانیت، عشق ورزی و .... دور کنند .چرا؟ چون این مسائل را بد و مایه تنزل تلقی میکنند.
* تحت تاثیر قرارگرفتن نماینده زمانی که بین دو کشیش نشسته بود : به خوبی احاطه شدن توسط سیاست و عقاید و قدرت آنها و غلبه شان بر بسیاری تصمیمگیریها را نشان داد و سلب اختیار نماینده در این ترکیب بندی به خوبی نمایان بود.

* شاید کاراکتری که خیلی خاکستری نبود و حتی شخصیتی متمایل به سپیدی داشت و در آن جمع بی ثبات ،حتی المقدور هوشمندانه و کمی عاقلانه حرفی بر زبان میاورد یا عملی را انجام میداد : کولا (خانم مهشاد مخبری) بودند و در نهایت کاراکتر پرومته( آقای بهنام شرفی )نیز کاراکتر سیاه نبودند ...تمایل به خلق و خوهای خوبی که شاید سرکوب شده بود ، داشتند) کولا ( خانم مهشاد مخبری )در عین حال که سرش به کار خودش بود اما به کلیه امور درست و نادرست واقف بود و نه صرفا با قصد فضولی بلکه در مواقع حساس حکم تلنگری برای آگاه کردن دیگران نسبت به رفتار و تصمیماتشان را داشت. و یا شاید این کاراکتر بتواند نمادی از وجدان آگاه ، وجدانی که در حال کلنجار با منِ درونی هر انسان هست و حقیقتیست که همیشه با ما همراه می باشد، چه در کار درست چه در خطا و .... باشد.:) و این وجدان آگاه ( کولا:خانم مخبری) برای فردی متل کشیش : دیمیتریوس(افرادی که دغل و ریا اتفاقا دارند) همیشه یه جوریه!: در دیالوگها میشنویم که چقدر کشیش تاکید داره چرا این یه جوریه؟! گوئی برای کشیش نوع شخثیت و رفتار کولا کاملا غرررریب هست. برای کولا ،احترام به انسان و رفتار انسانی!مهمتر بود.

* مورد بسیار خوبی که بهش پرداخته شد اشاره ای بود بر اینکه اکثرا ادغام سیاست و اعتقادات خشکه مذهبی و دخالتهای بی تاملشان در همه ی امور و مسائل ، اخلاق را به ورطه ی نابودی پیش می برد ، کمای اینکه فیریکس( آقای اتابک نادری ) با تاکید و اعتراض می گوید: سیاست داره مارو کجا می بره؟! به قهقرای اخلاق!

* شاید بشه گفت کاراکترهای دپوتات اکثرا اصالت فرهنگی نداشتند و ارزش قائل نبودند برای فرهنگ درست زیستن و درست رفتار کردن: وقتی از پشت صحنه صدای بازیگران رو میشنویم که وقتی حرف از توسعه ی فرهنگ مردم مطرح میشه ، این جمله، با خنده ی تمسخر آمیز سایر کاراکترها قطع میشه و تامل در این امر مهم ،صورت نمیگیره.به مسخره میگیرند.

*با توجه به نوع میزانسنهایی که ذکر کردم در اشارات بالا ،که ای کاش بهتر می بود و انقدر به موازات خط جلوی صحنه یا خسته کننده نبود اما در صحنه هیای خاص ،مخصوصا اواسط و پایان کار در صورتیکه تعمدی صورت گرفته باشد، میتواند معنادار باشد : از این لحاظ که وقتی یک رفتار ناشایست و یک ضد ارزش تبدیل به ارزش در یک جامعه می شود و عادت افراد میشود دیگر جایگاه و طبقه و مقام اجتماعی شان مفهومی ندارد. از مبلغ مذهبی گرفته تا رییس تا نماینده تا خدمه و ....همه یک دسته ی واحد منفور دغل باز و چاپلوس محسوب میشوند و دیگر در تقابل و کشمکش نیستند همه در یک سطحند و در اینجاست که ترکیب بندی و نوع میزانسن یکنواخت کمی قابل تامل میشود و معنادار می باشد.

*وقتی کاراکتری مانند آقای پندار اکبری در نقش ( تئودور) با جسارت و افتخار در مورد دغلبازیها و دروغهایش صحبت میکند به خوبی نشانگر این موضوع است که متاسفانه قبح دروغ و دورویی و ریا در جامعه از بین رفته.حتی تاکید داشتند که دروغ یک نبوغه ...یک نعمت الهی ست!

*در این نمایش نسبتا خوب(از لحاظ اجرا) و بسیار خوب (از لحاظ بار معنایی) به حدی رواج دروغگویی اگزجره نشان داده شد آنهم به خوبی: که در واقع دروغ پشت دروغ، باعث غلبه ی این امر ناشایست بر واقعیات فردی اشخاص نیز میشود به حدی که واقعیات فردی و حقیقت خود را در کوتاه مدت حتی! از دست میدهند.

*** این نمایش حرفهای زیادی برای گفتن داشت و قطعا تلاش و زحمات بی دریغ تمامی عزیزان هنرمند در جهت ارائه ی مفاهیم مهمی بوده که با هدایت کارگردان محترم نیز سعی بر عملی کردن این اهداف بوده .و من تمام این زحمات رو می فهمم و حس کردم و دیدم اما جا برای بهتر اجرا شدن یا بهتر انتقال دادن بسیاری از حرفهایی که واقعا معضل جامعه ی ما هست،بود. در هر صورت زحمت و هنر تمامی هنرمندان گرامی قابل تقدیر و تشکر هست
.خسته نباشید به تمامی شما هنرمندان و عوامل محترم نمایش دپوتات.

**** تماشای نمایش دپوتات برای من بسیاااار تامل برانگیز بود و چراهای زیادی برای من به وجود آورد .از نمایشهایی که ذهن مخاطبین رو درگیر میکنه و باعث دقت بیشتر و نگاه ریزبینانه م میشه همیشه لذت می برم چون ااثری که جای صحبت و نقد(در جهت بهبود بیشتر )داره ،قطعا مفاهیم خوب و مفیدی رو میخواسته به مخاطب ارائه بده

از صبوری شما هنرمندان و عوامل محترم دپوتات برای وقتی که میگذارید و نقدهای مخاطبان از جمله من رو مطالعه میکنید سپاسگزارم.

با آرزوی موفقیتهای بیش از پیش برای شما عزیزان .

سینا بنام این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید