نگاهی به فیلم «#رسوایی ۲»
درونمایهای که بوی انسان تک ساحتی #مارکوزه میدهد
#علی رحیمی
خبرگزاری تسنیم (۰۶ خرداد ۱۳۹۵)
چند روزی است که قسمت دوم «رسوایی» مسعود ده نمکی رنگ پرده سینما به خود دیده است و این بار هم از همان روز نخست با استقبال گرم عموم روبرو شد؛ استقبالی که بار دیگر نشان داد ایدههای خلاقانه مسعود دهنمکی برای مردم که به نوعی مهمترین داوران یک فیلم معرفی میشوند، قابل ستایش است و نسل امروز مسعود دهنمکی را نه یکی روزنامهنگار باهوش؛ بلکه یک چهره نام آشنا و توانمند در سینمای ایران میداند. چهرهای که بسان یک روزنامهنگار خلاق آسیبهای
... دیدن ادامه ››
اجتماعی را کنکاش میکند و حرفهایش همان حرفهایی است که مردم یا جرأت بیان آن را ندارند و یا در دوردستها به دنبال آن هستند. حرفهایی از دل عقلانیت - یکه گمشده دنیای ماشینیسم کنونی- با همه ابعاد وجودیش.
فیلم «رسوایی 2» منبعث از همین بینش است با این تفاوت که مسعود دهنمکی که تا دیروز تیررس نگاهش را - بیتوجه به ریشههای بروز رفتارهای غیرعقلانی- به سمت ناهنجاریهای اجتماعی مبتلابه عموم نشانه گرفته بود، این بار انگشت اشاره خود را به سمت علل بروز رفتارهای غیرعقلانی و یا به قول هربرت مارکوزه (1979- 1898)، فیلسوف آلمانی مکتب انتقادی، چرایی «غیرعقلانی بودن عقلانیت» در جامعه امروز نشانه گرفته است.
#دهنمکی در «رسوایی 2»، جامعه امروز را به شهری درآمیخته با بمباران تبلیغات، مردم گرفتار در هیجانات کاذب و زودگذر و ساختمانهای سربه فلک کشیده تشبیه میکند و معتقد است که در این هیاهو قدرت تفکر از مردم گرفته شده و مردم غرق در نیازهای روزمره شدهاند و این همان تفکری است که بارها اندیشمندانی همچون مارکوزه در کتب و مقالات مختلف گوشزد کرده بودند و به نظر دور از ذهن نیست اگر بگوییم که این روزنامهنگار خلاق دیروز با خوش سلیقگی ریشههای تفکراتی همچون انسان «تک ساحتی» را در ستون فقرات این فیلم گنجانده باشد.
فیلم با سکانسهای بیمقدمه، سریع و پیدرپی آغاز میشود از هیاهوی مردم، برجهای بلند، بمباران تبلیغات تا نمایش اعدام دو شرور قاتل که پس از آدمربایی یک دختر جوان، در درگیری با یک آمر به معروف، وی را به قتل میرسانند و قرار است حکم اشد مجازات (اعدام) برای آنان اجرا شود. در نهایت این بخش از فیلم با اقدام ارزشمند همسر شهید آمربه معروف با بخشش قاتلان ادامه مییابد.
در تمامی این سکانسها مسعود دهنمکی با ظرافت خاصی تماشاچیان حادثه را در هیاهویی به دور از منطق و تعقل به نمایش میگذارد. گروهی که به دنبال شنیدن آهنگی منظم و یکنواخت از سوی مسئولان و رسانهها، اختیار عمل از کف دادهاند و به تعبیر مارکوزه «تک ساحتی» شدهاند.
با ورود شیخ یوسف، روحانی عارف مسلک و روشن ضمیری که مخاطبان پیگیر فیلمهای دهنمکی با اخلاق و رفتارش در فیلم «رسوایی 1» آشنا شده بودند، اولین تلنگر به مخاطبان زده میشود. او در دیالوگهای کوتاه و تأملبرانگیزش با بیان نکاتی همچون:
- دقیقاً نمیدانم که این آقا (منظور شرور محکوم به مرگ است) چه کرده و چرا کرده!!؟
- این جماعت آمدهاند عبرت بگیرند؛ انگار عشرت گرفتهاند.
- خیلی وقت است که میخواهیم ریشهای کار کنیم؛ اما میترسم نه در این کشور ریشهای بماند و نه ریشی.
-آنقدر که ساختمانها قد کشیدهاند، عقلها قد نکشیدهاند
-در شهری که رحم نباشد باید منتظر عذاب الهی بود.
-همه ما مجرمیم، اما دستگیر نشدهایم.
و ... .
تودههای مملو از هیجانات کاذب را که در هیاهوی اعدام دو شرور به شور و شادی مشغولند را به تفکر، در خصوص ریشههای بروز این جنایت، علل و عوامل آن و نقشی که مسئولان و سایر مردم در بروز این چنین حوادثی دارند، دعوت میکند و در نهایت با بیان اینکه «به خودتان تکان بدهید تا خدا تکانتان نداده» خطر انحطاط عقلانیت در جامعه را گوشزد میکند. هر چند برخی او را جدی نمیگیرند و برخی نیز با تعبیر غلط از حرفهای شیخ یوسف و شایعه وقوع زلزله و عذاب دستمایه شروع داستان را فراهم میکنند.
نکاتی که حاج یوسف - که در جایگاه «نیروهای رهاییبخش» در نظریه انسان «تک ساحتی» مارکوزه ایستاده - در بدو ورود مطرح میکند و واکنش مردم به آن، هر کدام در جای خود تداعیگر جامعهای غیرعقلانی با مردمی غیرمنطقی و خواب زده است که بیتوجه به دلایل و ریشههای بروز بداخلاقیهای اجتماعی، نقش کارگردانان این ورطه و نقش رسانهها و تبلیغات در جهت دادن به آنها، به دنبال راهی برای ارضای هیجانات کاذب هستند و صحنه اعدام یک همشهری به نوعی یک سرگرمی است، نه یک اقدام عبرتآموز.
نگاه غیرعقلانی به مسائل اجتماعی را دهنمکی به صورت کاملاً شفاف و صریح در چند سکانس دیگر این فیلم هم به نمایش گذاشته است تا به مخاطب تفهیم کند در این شهر، ماشینیسم با تمام آسایش و آرامشی که به واسطه حضور تکنولوژی به وجود آورده، توده مردم را غرق در امیال و خواستهای کاذب و لحظهای کرده است و مسئولان نیز که این آب گلآلود را به بهترین فرصت جهت حفظ وضع موجود میدانند، از یکسو با بمباران تبلیغات، مدیریت صنعتی و الگوهای فکری غیرانتقادی قدرت تفکر و تعلق را از توده مردم ستانده و از سوی دیگر با اجرای شیوههای نوینی از نظارت اجتماعی و حذف معترضان، منتقدان و مخالفان، در نهایت تودهای یک دست و همرنگ و از همه مهمتر سرگرم در نیازها و خواستههای کاذب به وجود آوردهاند. پیامد چنین وضعی، همانی است که مارکوزه در کتاب معروف خود «انسان تک ساحتی» حذف اخلاق از زندگی اجتماعی عنوان میکند.
شوک عذاب تلنگری برای بیدار باش ابتدایی
سکانسهای بعدی فیلم روایتگر تقابل توده با شوک عذاب است. شوکی که با تعبیر غلط از سخنان شیخ یوسف زلزلهای مرگآور تعبیر شد و شهر را به دلهره انداخت. مسئولان که درصدد حفظ وضع موجود هستند در گام اول سخنان این پیر عارف را مضحک میخوانند و با بهرهمندی از توان تکنولوژیک و شیپور رسانهای مدام این تفکر را در «توده» القا میکنند که نباید این گونه حرفهای خیالبافانه را جدی گرفت. حتی برای مقابله با حاج یوسف - به عنوان یک نیروی رهاییبخش مخالف - طرح مذاکره و حتی زندان را پیشبینی میکنند؛ اما تلنگر حاج یوسف محکمتر از آن بود که مسئولان میاندیشیدند و در یک آن تشویش و اضطراب جامعه را فراگرفت.
زمان ثانیه به ثانیه میگذرد و تفکر و تعقل لحظه به لحظه توده یک دست و هماهنگ را به گروههای متفکر تبدیل میکند. دگردوستی بار دیگر در جامعه هویدا شد و همگان به یک وحدت رویه برای مقابله با حادثه میرسند و آن فرار از مهلکه است. هرچند به یکباره با پایان زمان اعلام زلزله، انقلاب تعقلگرایی در نطفه خفه میشود؛ حاج یوسف از نظرها محو میشود و زندگی به حالت اولیه درمیآید. انگار هیچ اتفاقی نیافتاده و این همان نکتهای است که مارکوزه در کتاب «انسان تک ساحتی» بارها برآن تاکید کرده است:
«تا هنگامی که دریافت ذهنی افراد جامعه حقیقت اوضاع را نشناسد و کارهایی را که صورت میگیرد از کارهایی که منع و جلوگیری می شود تمیز ندهد به فرض وقوع حادثهای، ظهور تغییرات در کیفیت جامعه امکان پذیر نیست».
مسعود دهنمکی همسو با مارکوزه به زیبایی این نکته را نیز در ذهن مخاطب القا میکند و بیشک حتی اگر فیلم با سکانس شکست نظرات حاج یوسف از سیاستهای ناجوانمردانه مسئولان و خروج وی از جامعه به پایان میرسید، میتوانست ذهن مخاطب را تا مدتها درگیر کند؛ اما دهنمکی هدف دیگری دارد. او مخاطبان را با این همه درگیریها، تشویشها و اضطرابهایی که ماحصل دیالوگهای کوتاه و تأملبرانگیز و تصاویر سریع، پیدرپی و کوتاه بود، بر صندلی میخکوب می کند تا راه رهایی از زوال عقلانیت را نشان دهد.
بازگشت به فرهنگ دینی
در سکانس نهایی فیلم، بار دیگر ورق بر میگردد و مردم خشنود از وضع موجود، به یکباره خود را در معرض خطر جدی زلزله میبینند. شهر به لرزه در میآید، سکوت همه جا را فرا میگیرد و بار دیگر راه فرارها به بوته آزمایش گذاشته میشود؛ اما انگار این زلزله با زلزله شایع شده تفاوت دارد.
دهنمکی در این فیلم فرار از هیجانات کاذب را بازگشت به فطرت وجودی انسان و دینباوری میداند و معتقد است که برای رهایی از زندگی پوچ و بیمفهوم امروز نیاز است تا بار دیگر به فرهنگ دینی تمسک جوییم.