"هیاهوی بسیار برای هیچ"
در تحلیل، روشی داریم به نام سوات (SWOT) که نقاط قوت(S) و ضعف(W) و فرصت ها(O) و تهدیدهای(T) آنچه مورد بررسی است میسنجد. سپس برای ارائه راهبرد، ماتریسی ساخته می شود و اینها مقابل هم قرار می گیرند، برای مثال از فرصت ها برای تقویت ضعف ها استفاده می شود و جزئیات دیگر که بماند، گریزم به این روش تحلیل از این باب بود که ابتدا متذکر شوم مواجه ام با اثر به شکل بی طرفانه و با تلاش برای دیدن تمامی ابعاد مثبت و منفی آن بود. از سویی جناب حداد را دغدغه مند و تلاشگر برای ارائه سبکی میدانستم که مهر شخصی ایشان در آن هویدا بود. نتیجتا اینکه ناکامی این اثر برایم دغدغه است و شاید اندکی نیز تاسف برانگیز لذا تلاشی برای تحلیل و چرایی عدم موفقیت آن داشتم که به اختصار با گریزی به همین چند نکته ذکر میکنم:
نقاط قوت: داستانی نو، زیبایی های بصری و شنیداری، توجه به لایه های کمتر دیده شده ی جامعه و ....
نقاط ضعف: خشونت مکرر و بی هدف، داستان سردرگم و بی نتیجه، بازیگران مبتدی و...
فرصت: آثار پیشین جناب حداد و احتمال استقبال خوب از اثر، یک
... دیدن ادامه ››
سالن خصوصی با امکانات ویژه!
تهدید: احتمال شعارزدگی، کلیشه، مشخص نبودن گروه ِ هدف و...
می توان اینگونه نتیجه گرفت که کارگردان زمانی موفق عمل می کند که حتی اگر معتقد به اشتراک گذاشتن ِ دغدغه ی خود در زمان حال است، تهدیدات احتمالی که ممکن است اثرش با آن مواجه شود را پیشتر در نظر گرفته و برای آن تمهیداتی بیندیشد. یا برای مثال نقاطی که شاید به عنوان ضعف به شمار آیند به بهترین وجه به خدمت گرفته و با فرصت های موجود تقویتشان کند (در این مورد بازیگران جوان ِکمتر شناخته شده ای داریم که تلاش بسیاری کردند اما با عدم هدایت صحیح کارگردان، در حد نقطه ضعف باقی میماند، در حالیکه در آثار بسیاری به کرات شاهد هنرنمایی این قشر بازیگران به بهترین نحو ممکن بوده ایم)
دوستان دیگر به نکات بسیاری اشاره کردند که نیاز به تکرار آن نیست، کشتن کفتر چاهی ضعف هایی دارد و فرصت هایی که مقابل هم ننشسته اند، نقاط قوتی هم دارد که با توجه به تهدیدها، ندید گرفته می شوند. برای مثال کاش حداقل بخش "اقرار دختران" نبود، بخشی که توانست بزرگترین لطمه را به اثر وارد کند.
مشخص نبودن ِ مخاطب این اثر نیز بسیار ضربه زننده است، گمان بنده این است که برخلاف تصور احتمالی در مخاطب ِ خاص(منظور مخاطب حرفه ای تیاتر است) داشتن ِ اثری نوگرایانه، عدم پختگی محتوا و برخورد سطحی با موضوع و بدون ذکر ریشه یا هدف، سبب شود این اثر برای مخاطب عام جذاب تر باشد (به لحاظ تکنیک یا مضمون ِ به ظاهر جسورانه) و یا گروهی از دختران نوجوان که بتوانند اندکی با آن همذات پنداری کنند (به لحاظ میل به عصیان آن هم در شرایط سنی خاص).
در نهایت با توجه به تماشای چند اثر پیشین جناب حداد و ارتباطی که با تعدادی از آنها برقرار کرده بودم، از تماشای این نمایش و این تجربه خرسندم چرا که به واسطه ی آن، ظرفیت نوینی برای تیاتر نشان داده شد اما آن را در کارنامه جناب حداد نوعی عقبگرد می دانم