به آغوشم بیا
مرگ بستری نرم دارد.
امن بازوان من
گریز از وحشت تنهایی ست.
جهانی ژرف تر، زیباتر، پر راز تر
بی تاب و پر عطش
بازگشت ما را طلب می کند.
هر چه دانسته ایم می بریم
هر چه ساخته ایم می ماند.
فرسایشی
... دیدن ادامه ››
که در این سفر
بر ما گذشت،
خوش تراشی ی جان ما را
هدیه ای بود
که فخرمان باشد
در سیاره ای که
جاودانه در آن
خواهیم زیست،
مرگ بستری نرم دارد
به آغوشم بیا،
ما مهربان تر و بخشنده تر از آنیم
که برای آنچه که با خود
نخواهیم توانست برد
فراموش کنیم دست هایی را که
آرامشند،
قلب هایی را که می تپند و
دیدگانی را که
عشق
تنها ثروت جاودان شان است.
(امیر بابک یحیی پور) 95/2/15